نیستی لیلای من ! از غصه دلخون گشته ام
بی تو کنجِ غم اسیرم، بی تو محزون گشته ام
بی وفا ! رسمِ وفاداری نبود این رفتنت
ماهِ من پنهان شدی، مجنونِ مغبون گشته ام
گشته چون ویرانه ای کاشانه ی دل بعد تو
ای دریغا با غمت از خویش بیرون گشته ام
دل فَگارم ، تیره روزم ، قامتم همچون کمان
تا به جان آمد غمت چون لاله گلگون گشته ام
در شبِ من نیست دیگر ماهرویی همچو تو
آفِتابا ! در غروبت ، با تو مدفون گشته ام
زخمیِ مِضرابِ اندوهم ، نگاهم پر ز غم
از فراقت آه ! بی تابانه کارون گشته ام
ای سراپا عشق، ای مضمونِ لبخندِ بهار
بی تو بی معنا جهانم، نقطه ی نون گشته ام
بادصبا
ZibaMatn.IR