متن بی وفا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بی وفا
دل است دیگر
بر هوای بیقرار یادها
می شکند
می بازد
می بارد ...
و بر قرار بی وفای
روزگار
می ماند
می سازد
می سوزد و می سوزد…
آن که رفته، رفته هرگز او نمی آید سرا
او که رفته با کسی همدم شده چه بی صدا
بی وفایی در زمانه بدخدایی می کند
باوفاها هم شدن در این زمانه بی وفا
درد من از آشنا شد همدم من وای من
زخم کاری را فقط همدم زند هی...
نام غزل: درد بی درمان
آن که رفته، رفته هرگز او نمی آید سرا
او که رفته با کسی همدم شده، شد غصه ما
بی وفایی در زمانه بد خدایی می کند
باوفاها هم شدن در این زمانه بی وفا
درد من از آشنا شد همدم من وای من
زخم...
حیف ازان عمر من، پای کسانی گذشت
جای حمایت ز ما ، از من یارَش گذشت
حال دگر غم اثر ، بر دل ما نیکند
چونکه هزاران بلا بعد اثر میکند
دوست اگر دوستی پس حسدت چیست دوست؟
رویِ تورا یافتم دوست ماهم دوروست
از تو ندارم گله وای ازین...
.
گرچه این دنیایِ فانی بی وفاست
گرچه رسمش غیرِ تنهایی نخواست
رود باید بود و از متنش گذشت
این گذر، میراث سبز لحظه هاست
مهربانی کن! بخند و شاد باش!
بی خیالی، چاره ی هرروز ماست!
زندگی، دریاست! ما، در کشتی اش
عشق، تنها عشق! آری ناخداست!
عشق ما...
تا ببینم روی ماهت را نمی دانم چرا
لرزه افتد بر تنم، ای بی وفا، ای بی وفا
با خیال روی تو، من روز و شب سر می کنم
بلکه یک شب دیدنت گردد نصیبم، دلربا!
گر بهاران، گر زمستان، دیدنت روزی شود
من به شکرش اندر آیَم، تا شود...
هرگز تو را هرگز گناهت را نمیبخشم
توبی وفا تر از همه بودی نفهمیدم
لعنت به انها که وفا را یاد من دادند
من هرچه دیدم از دل خوش باورم دیدم
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
دل دادمت ای تو بی وفا ! بد کردی
افسوس که کاری که نباید کردی
رفتی و دلم بعد تو چون گل پژمرد
نفرین که به دل، تو جور بی حد کردی
بادصبا
نیستی لیلای من ! از غصه دلخون گشته ام
بی تو کنجِ غم اسیرم، بی تو محزون گشته ام
بی وفا ! رسمِ وفاداری نبود این رفتنت
ماهِ من پنهان شدی، مجنونِ مغبون گشته ام
گشته چون ویرانه ای کاشانه ی دل بعد تو
ای دریغا با غمت از خویش...
ز دوری تو دارم آه و حسرت
به همراه دلم صد درد و محنت
کجایی؟ بی وفا یارِ دل آزار
شدم محکومِ تنهایی و غربت
بادصبا
به دیدارم بیا ! دلتنگم امشب
به مانند صبا ، دلتنگم امشب
زدی آتش ، دلِ دیوانه ام را
ز دوری، بی وفا! دلتنگم امشب
بادصبا
پا به روی رد پایت میگذارم بی وفا
تا مبادا بد بیاموزی به هرکس باوفاست...
ایمان جلیلی...
بوسه بر پیشانی ام زد
از پشت خنجر به کمرم زد
این بود رسم وفایش
دلبر
المیرا پناهی درین کبود
هرگز تو را هرگز گناهت را نمیبخشم
توبی وفا تر از همه بودی نفهمیدم
لعنت به انها که وفا را یاد من دادند
من هرچه دیدم از دل خوش باورم دیدم
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
ز دوری تو دارم آه و حسرت
به همراه دلم صد درد و محنت
کجایی؟ بی وفا یارِ دل آزار
شدم محکومِ تنهایی و غربت
-بادصبا
به دیدارم بیا ! دلتنگم امشب
به مانند صبا ، دلتنگم امشب
زدی آتش ، دلِ دیوانه ام را
ز دوری، بی وفا! دلتنگم امشب
-بادصبا
باشد کھ از پسِ صبرِ بی صداۍ
ما بخندد بهرِ ما روزگار . . 🪴
ای نگار نازنینم چشم جادویت کجاست
دل گرفته باز هم آن بوی گیسویت کجاست
می زند خنجر به لوح دل ،غمت ای بی خبر
طاقتم دیگر نمانده خانه و کویت کجاست
خون شده ،دل را شکیبایی ندارم بر غمت
دیده ام بی تاب گشته طاق ابرویت کجاست
این تن خاکی...
بی وفا
بی وفا غم در دل و دینم گذاشت
گریه هادر چشم رنگینم گذاشت
آنهمه مهر و وفا کردم ولی
دشنه ها در قلب خونینم گذاشت
حسن سهرابی