زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

غمم از حد فزون است و به قلبم تیر غم بنشسته و پایم اسیر باتلاق سرد تنهایی ست ...
تنم داغ است ...
تبم بالاست ...
و بد کوک است ساز قلب نا آرام
دلم آشوب آشوب است .
تپش های دل ناشاد هردم زند فریاد تنهایی!

نشان رفته هدف در تنگنای قلب این عاشق...
خداوندا !!
ببین حالم پریشان است
بی تابم!!
و مثل یک کبوتر بچه که پایش اسیر دام صیاد است می لرزم .
منم بنده ، منم مخلوق شرمنده ...
پر کاهی نمی ارزم ؟!!
پشیمانی از این مخلوق ؟
پشیمانی از آن روزی که بر این خاک تیره
روح پاشیدی ؟...
منم حوا ...منم آدم ...
نگاهم میکنی یارب ؟
تمام عمر بخشیدی ...
خطا کردم ...خطا رفتم ...
ولی یارب تو بخشیدی
مگر نه این که تو ستاری و غفاری و هستی تو بخشنده
درخت سیب اصلا نه...کمی گندم کمی ارزن بریز از دست پر مهرت برای این من آشفته و خسته....


بزن مهری زتسبیح اجابت پای هر دانه
که من هردم تو را میخوانم ای فریاد رس ای خوب ای خالق ...
صدا کردم تورا یارب و میدانم که اینجایی
صداکردم ودیدم روی پرچین همین خانه
کنار مرکز جغرافیای غربی این دل
توهسنی ونشستی بر لب بامم
خداوندا تو را خواندم
خودت گفتی
صدایم کن
وامشب باز هم این کمترین بنده گرفته دست بر دامان پرمهرت
تورا هردم به لحنی که پراست از التماس وخواهش وسوگند ...
تمنا دارد و ازتو برای این دل تنها فقط یک دانه ی گندم ، فقط یک دانه ی ارزن آرامش طلب دارد
خداوندا تو دستم گیر و راهی را نشانم ده که هموار است ، نورانی ست ...
خداوندا برای این من تنها
برای بنده ای خسته ...برای این منی که جز به آغوش پر از مهر خدای خود به گرمای وجود هیچ کس دل خوش نکرده دل نبسته ...راه را بگشا
کمک کن بنده ای باشم که میخواهی ...
که باشم تا بدانند و بفهمند این منم راز تمام خلقت عالم ...دلیل خوب بودن عاشقی کردن

خدایا بر من تنها من عاشق ... نظر کن باز هم دریای طوفانی این شاعر ببیند باز بر خود موج خوشبختی شود رنگین کمان نور ....
خداوندا نگاهم کن که بی نور نگاهت هیچ هستم پوچ هستم
تو معنا میدهی بر من ،
خودت دستم بگیر و از دل دریای طوفانی نجاتم ده ....

اعظم کلیابی بانوی کاشانی
ZibaMatn.IR



ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن