من قوی تر از اونی به نظر می رسیدم که نگرانم شن و مغرور تر از اونی که مراقبم باشن و هیچکس نفهمید که چقدر دلم می خواست گاهی خودمو پشت اقتدار یکی قایم کنم و ضعیف ترین فرد باشم و پناهنده ناگریز بغل کسی که نگرانم باشه و دلی که واسه بی قراریم بلرزه. آدم گاهی نیاز پیدا می کنه؛ به یک حرف، به یک نگاه، به یه صدا که از انحنای حنجره و از هیاهوی قلب یک عاشق با اضطراب بیرون بیاد و بگه : نگرانت بودم عزیزم، خوبی؟
آدم چه بی اندازه محتاج میشه بعضی وقتا...
نویسنده:مائده حق ویردی
ZibaMatn.IR