دیر وقتیست که حیران وبی قرار ، بهم ریخته ام.
بهر تمام روزهای زندگی شاکی و با زمانه درآویخته ام.!
دیر وقتیست با تمام ساز های زندگی به خود پیچیده ام
زتمام افکار پوچ و خالی گشته ام ،من تجسم یک هیچم!
دیر وقتیست ز همگان دور و همره حرفهای دل شده ام.
با تمام حرف این و آن دچار مشکل شده ام
دیر وقتیست که زندگانی در نظرم بی معناست!!
قلب تنهای من، در میان ازدحام جهانیان چه غریبانه تنهاست..!
دیر وقتیست که افسرده و بس رنجورم
در نظر همگان ،چو وصله ناجورم.
دیر وقتیست تنها امید من شده خدایم.!
گر او هم نباشد ، وای به حال تمام حال و هوایم.
سوی تمام حرفها پناه بی کسی هایم شده است ،حرف نا گفته میخواند از صدایم
بار خدایا تو بمان همیشه برایم .....!
sogol
ZibaMatn.IR