زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

وقتی پدر خسته می آمد سمت خانه
وقتی که شاکی بود از جور زمانه

وقتی به دستش بار سنگین داشت، مادر
یک یا علی می گفت از دل ، عاشقانه

عطر خوش نامت که می پیچید در باد
در سجده می افتاد گل هم بی بهانه

دست پر از مهرت همیشه بر سرم بود
وقت دعا ، ای بعد پیغمبر یگانه

نام تو را از کودکی دارم به خاطر
ای نام زیبای تو ، شعر جاودانه

ذکر تو را هر وقت خواندم باز دیدم
تسبیح ، می خواند تو را دانه به دانه

مادربزرگم تا گره بر دار می زد
با تار وپودت عشق را می کرد شانه

نام تو را می بافت می لرزید دستش
نام علی از هر گلش می زد جوانه

در اشهدٌ اَنّ علیاً می شنیدم
وقت اذان ، نام عزیزی دلبرانه

با تار و پودم دوست دارم یاعلی را
در خاطراتم خوش نشسته این ترانه

یک پیرزن نادعلی می خواند ومی گفت
وا می کند بغض دلت را بی بهانه...

اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
ZibaMatn.IR



ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن