شنبه , ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
چو رفتم جهان را چه اندوه من!...
بی عشق مباد سرنوشتم...
سایه شکن باش چو نور چراغ...
همان بازی کنم با زُلف و خالت که با مَن میکند هر شب خیالت...
عاشق شده ام بر تو تدبیر چه فرماییاز راه صلاح آیم یا از ره رسوایی؟...
بت سیمین تن،سنگین دل منبه تو گمره شده مسکین دل من...