سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
در طالع من نیست که نزدیک تو باشم.....
دل رنجورِ مرا نیست به غیر از تو دوا اوحدی مراغه ای...
نمی داند که عشق او رگی با جان من دارد... انوری...
یادِ تومصلحتِ خویشببُرد از یادم......
وز همدمِ بی وفا جدایی خوشتر... بوسعید...
بد مکن، از گردش دوران بترس... وحشی بافقی...
نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست؟(حافظ)...
می خواهمت، می خواهمت، هر چند پنهان می کنم...
حس پاییزی من عشق بود همراهش،...
ناگهان باز دلم یاد تو افتاد شکست...
هیچکس نیست ز خوبانِ جهان همچون تو...
کیستم؟ یک تکه تنهایی، چیستم؟ یک پیله دل تنگی...
دنیا همه سر به سر خیال است ، خیال...
خیال من شده اویی که بیخیال من است!...
قمار بی برنده ایست قمار تلخ زندگی...
ماییم و نیمه جانی، آن هم به لب رسیده...
چشم تو خواب می رود یا که تو ناز می کنی؟...
بیهوده انتظار خبر می کشیم ما...
دوزخ شَرَری ز رنجِ بیهودهٔ ماست...
زندگی روز و شبش از غم نشمرده پر است...
کی رفته را به زاری باز آری؟...
همه عالم تن است و ایران دل...
کیست که مرهم نهد بر دلِ مجروحِ عشق...
بهار میگذرد، خیز و دست دلبر گیر...
خواهان کسی باش که در حدِ تو باشد...
دل را نگاهِ گرمِ تو دیوانه می کند!...
همواره کنار تو مرا خوبتری نیست...
عمرم ز دیر آمدنت رفته رفته رفت...
هر وَصف که آید به زبانم؛ بِه از آنی...
صُبحم تو وظهرم تو وشب تا به سحر تو!...
روزی که تو را نبینم آن روز مباد...
به قدر جمعه ی یک پادگان سرباز دلتنگم...
دلی چو آینه دارم همین گناه من است...
دلم ابری ست ، کجایی همه ی شادی من؟!...
و ای یادِ توام مونس در گوشه ی تنهایی...
چرا پنهان کنم ؟ عشق است و پیداست...
من مَحالم تو به مُمکن شدنم فکر نکن......
می رود عمر ، چه در بندِ جهانید شما !...
‹ ای خوش آن عاقل که زد بر کوچه ی دیوانگی! ›️...
رسم دنیا درهمین است آنکه آمد رفتنی ست...
چه غم از کشمکش ماست جهان گذران را؟...
چون تو جان منی ای جان چه کنم جان و جهان را...
زندگی درد قشنگیست یه جز شب هایش..!...
کاش میشد زندگی بی او چنین رسوا نبود...
کشاکش هاست در جانم کشنده کیست می دانم...
عمر عزیز خود منما صرف ناکسان...
بی خبر عمر به سر می برم و دم نزنم...
روزی آید که دلم هیچ تمنّا نکند...
زین همرهانِ سست عناصر دلم گرفت!...
وابستهٔ یک دمیم و آن هم هیچ است!...