سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
میدانستشلاق زمستان چه میکند !با تن لخت میدانست اما اعتنا نمیکرد ؛به ناز و ادای نارنجی برگ ها درختی که دلدر گردی شکوفه ی بهار نهاده بود ......
زیباست از تو نوشتن,از تو گفتن وقتی ماه حسود بر لب پنجره هرشب مرا نگاه میکند و من بی اعتنا به تو فکر می کنم...