شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
کسی را دوست بدار که دوستت داردحتی اگر غلام درگاهت باشد…و دست بکش از دوست داشتن کسی کهدوستت نداردحتی اگر سلطان قلبت باشد…فراموش نکن که زمان آدم وفادار رامشخص می کند نه زبان...دریا برای مرغابی تفریحی بیش نیست ..اما برای ماهی زندگیست….برای کسی که دوستت داردزندگی باش نه تفریح....
سلام تابستان !فصل خوب خاطره انگیزِ من ...نفسِ گرمِ تو را دوست دارم ،بوی فراغت می دهدبادهای لطیف و ملایم بعد از ظهرت ؛مرا یاد بازی و شیطنت کودکی ام می اندازدیاد روزهایی که آمدنت ؛پایان درس و مشغله ها بودنام تو تداعی کوچه هایی شلوغ ،و هیاهوی کودکان بازیگوش است ...تو هر چقدر هم که گرم و طاقت سوز باشی ؛من به حرمت لبخند کودکی ام ؛تو را دوست دارم ...آغوش آرام و بی دغدغه ات ؛جان می دهد برای تفریح ،برای سفر ،برای فراموشی ....
تا میتونی به خودت برسخودت را دوست داشته باشبهترین غذا هارو بخوربرای خودت خرید کنعطر خوب بزنسفر بروتفریح کن و لذت ببرباور کن در این دنیاکسی مثل خودت نمیتونه حالت رو خوب کنهروزای خوبتو بساز...
راننده تاکسی دستهایش را از هم باز کرد و بدنش را کشید و در همان حالت طولانی و کشدار گفت: «آخخخخیش.» مردی که کنار دستش نشسته بود، پرسید: «خستهاین؟» راننده گفت: «خسته نیستم، کوفتهام.» مرد گفت: «همونه روزی چند ساعت کار میکنید؟» راننده گفت: «همهاش... از شش صبح تا دو، بعد از سه و نیم تا نه و ده شب.» مرد گفت: «مگه میشه؟» راننده گفت: «حالا که شده... البته تفریح هم میکنم.» مرد پرسید «چه تفریحی؟» راننده گفت: «رادیو گوش میکنم، گاهی با مسافرها حرف می...