شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
ناظم حکمت:تو را دوست دارمچون نان و نمکچون لبان گر گرفته از تبکه نیمه شبان در التهاب قطره ای آببر شیر آبی بچسبد!تو را دوست دارمچون دقایق شک ّانتظار و دل واپسیهنگام گشودن بسته ای بزرگکه از درون آن بی خبری!تو را دوست دارمچون اولین سفر با هواپیمابر فراز اقیانوسچون هیاهوی درونملرزش دل و دستمدر آستانه دیداری در استانبول!تو را دوست دارم چون گفتن: "شکر خدا زنده ام"...
از تمام دنیایک - تو را دوست دارم.دو-دومی ندارد باز تو را دوست دارم....
بگذار به تمام زبان هایی . . .که می دانی و نمی دانی . . .بگویم تو را دوست دارم . . .بگذار لغت نامه را زیر و رو کنم . . .تا واژه ای بیایم . . .هم اندازه ی اشتیاقم به تو...........
من با تو دست نمی دهمچون تو را دوست دارم ***مراقب همدیگه باشیم...
تو را دوست دارمبه وسعت جهانمان..و بی نهایت رانمی توان مقدار گرفت ️️️...
تورا دوست دارمچون صدای اذان در سپیده دمچون راهی که به خواب منتهی می شودترا دوست دارمچون آخرین بسته سیگاری در تبعید ....