جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
یا دوا کن یا بکش یک بارگی...
کعبه جان ها تویی گرد تو آرم طواف...
کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی...
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت...
با مردم بی غم نتوان گفت غم دل...
سایه شکن باش چو نور چراغ...
عشق ما واقعه ای نیست که آخر گردد...
عشقست و عاشقست که باقیست تا ابد...
با دوست کنج فقر بهشت است و بوستان...
خوشا بحال دلم گشته مبتلای شما...
ای خوش آن عمر که در شغل محبت گذرد...
چه شد که قدر وفا هیچ کس نمیداند...
صبحدم باش که چون غنچه دلی بگشائی...
یلدا به پای زلف نگارم نمی رسد...
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را...
گفتم نباشم در جهان گر تو نباشی یار من...
ما چاره ی عالمیم و بی چاره ی توو...حضرت مولانا...
انسان تنها ؛ خانه باشد یا سفر ؛ تنهاست !...
مرا آن بخت کی باشد که تو خواهان من باشی؟...
مرا به عشق تو اندیشه از ملامت نیست...
با بال شکسته پر کشیدن هنر است...
کشیده ایم در آغوش، آرزوی تو را...
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم...
دل نزد تو است، اگر چه دوری ز برم...
در روز خوشی همه جهان یار تواند...
ای یار بکش دستم آن جا که تو آن جایی...
ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم...
یک لحظه نشد خیالم آزاد از تو...
تا خدا هست پریشان نشود خاطر من...
یارب از هر چه خطا رفت هزار استغفار...
ترسم چو بازگردی از دست رفته باشم...
آنک بی باده کند جان مرا مست کجاست...
بوی گل گه گه که می آید، ز من جان می رود...
عمر ضایع مکن ای دل که جهان می گذرد...
تار و پودم، تو بگوبا دِلِ تنها چه کنم؟...
تا زمانی که تو هستی غم عالم هیچ است...
منم ستاره ی شام و تویی سپیده ی صبح...
چه کرده ام که به هجران تو سزاوارم...
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه...
تو پردیس عمر منی خواهرم...
همه هیچ اند، اگر یار موافق باشد...
هر کسی لایق آن نیست که عاشق باشد...
غبار غم برود حال خوش شود حافظ...
در خاطر من خاطره ات خط زدنی نیست ...امیرعلی رشیدی...
ما بی تو خسته ایم تو بی ما چگونه ای...
ما بی تو در همیم تو بی ما چگونه ای...
دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟...
ز دست رفت مرا بی تو روزگار دریغ...
من با تو به چشم آمدم و هیچ نبودم...
بازا که بی حضورت، خوش نیست زندگانی...