سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
دست بردم به دعا تا غم دل ناله کنمغم دل داد سخن درد تو را چاره کنمفیروزه سمیعی...
با مردم بی غم نتوان گفت غم دل...
دلم ابریست و باران را نثار چشمم میکند چشمان بی گناهم را مه آلود و تر میکند حادثه ی جنونِ دل از تو حکایت میکندغمِ دل است که بی هوا،به چشم سرایت میکندکژال گویلی_ آسو...
در غریبی و فراق و غم دل، پیر شدم......
زاریِ ما در غمِ دل دید و شادیمرگ شدمردنِ دشمن ز تأثیرِ دعایِ ما مسنج...
غیر از گریستن غم دل را علاج نیست...