شاه دل تنها تو هستی حکم بر هجران مکن
بی وفا باور ندارم بی من و تنها روی
بادصبا...
شب تاریک و هجران نگار و کوهی از غم ها
شده روی سرم آوار و دل را کرده طوفانی
...
دلم تنگ است ز هجرانت تمام لحظه حیرانم
نه یار و همدمم هستی نه بر غم ها تو غمخواری
...
پاییز بیهوده به فصل هجران بدنام گشته است
توکه در بهار رفتی......