پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
کاغذی بودی و هرکس روی تو چیزی نوشتزندگی بی ترس دوزخ بعد می خواهی بهشتنیک و بد بودن به هرکس آنچه خواهد دشمنتتو زمین بودی که هرکس هر چه تخمی داده کشتاین مرض درمان ندارد حیف شد آن دل که سوختباش تا بوزینه گوید به تو ای آهوی زشتهرجه می بینی به آن اندیشه کن معنا شودکعبه چیزی نیست که انگیزه دارد سنگ و خشتباز کن چشمت کمی اندیشه کن عاقل شویغرق شد عاشقت این بد مست و دریا سرنوشت...
ای آن که دل را می بری دل را ببازم حاضری در دور چشمت کعبه ای دیگر بسازم حاضری...
بیقرارم قرار می خواهمحالِ با اعتبار می خواهماز حصارِ تمام آدم هاراهکار فرار می خواهمکشف کردم که چون بیابانممن فقط چشمه سار می خواهمسرزمینی است عشق من، که در آنشاه نه، شاهکار می خواهماز وصالِ همیشه دلگیرمساعتی انتظار، می خواهمغرق شاید شوم ،ولی عمری استرود را، بی گدار می خواهمسنگ قبر اسمی از فراموشی استخویش را بی مزار می خواهمو تو را تا به کعبه ات برسمباز، چشم انتظار می خواهم بهزاد غدیری...
گر چه عشقت میکند پیر دل ببازم حاضریدور چشمت کعبه ای دیگر بسازم حاضری...
کعبه جان ها تویی گرد تو آرم طواف...
و آه های من ای وای ؛ به دور بت گشتمهمان زمان که به کعبه ؛ دوان دوانه شدم...
خدایاکعبه من اینجاست...جای خانه اتدور مادرم میگردم...
کعبه شد؛نقطه شروع زمین خداجاییکه خدا زمینش را گستراند وآن را خانه خود خواند وبر آن طواف را جایز دانست وحریم امن الهی قرار گرفت...از بهشتبرای این خانه بزرگسنگ سیاه خوش عطری فرستاد که هنوز بو و عطر بهشت را داردهمان حجرالاسود نشسته بر دیوار کعبه...مادر شدنقطه شروع زندگی ماجاییکه بند مابه قلب و خون او گره خورد ووجود ما گسترش پیدا کردجاییکه خانه اول مادر آن شکل گرفت وشد خانه امن و عشق مادریجاییکه طواف برآنبطور...
همه ی جاده ها خبر از آمدن کسی میدهند.ببین چگونه کعبه لباس خلوت و سکوت پوشیده تا به پیشواز صدای قدمهای منجی برود...آمدنش چه نزدیک است!... " او خواهد آمد..." ....
عرشیان امشب زمین را لاله باران می کنند/خاک را خوشبو تر از زلف نگاران می کنند/افرینش فیض از دیدار احمد میبرد/کعبه امشب سجده بر خاک محمد میبرد.میلادپیامبرمبارک...
هزار بار پیاده طواف کعبه کنیقبول حق نشودگر دلی بیازاری......
هزار بار اگر پیاده طواف کعبه کنیقبول حق نشود گر دلی بیازاری...
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مراسایه او گشتم و او برد به خورشید مراجانِ دل و دیده منم، گریه خندیده منمیارِ پسندیده منم، یار پسندید مراکعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نمازکان صنمِ قبله نما خم شد و بوسید مرا...
مژده بده ، مژده بده ، یار پسندید مرا یار پسندیده منم ، یار پسندید مرا کعبه منم ، قبله منم ، سوی من آرید نماز کان صنم قبله نما خم شد و بوسید مرا...