سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
کجایی که این گونه بی قرار دلم به دنبال تو میگرددنمی دانم سرازیر شدن های گاه به گاهت در دلم نشان چیست؟ازافسونگری چشمانت هیچ گاه در امان نیستمچه آن زمان که کنارم هستی و چه الان که با من نیستیلبریز از حس دلتنگی امبه قلبم بیا......
این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگیدیوار با هر طرح و نقشی ، باز دیوار است...
تو عاشق نبودی که درد دل عاشقا رو بفهمیتو بارون نموندی که دلگیریه این هوارو بفهمیتو گریه نکردی برای کسی تا بدونی چی میگمدلت تنگ نبوده میخندی تا از حس دلتنگی میگمتو تنها نموندی که حال دل بیقرارو بفهمیعزیزت نرفته که تشویش سوت قطارو بفهمیتو از دست ندادی بفهمی چیه ترس از دست دادنجای من نبودی بدونی چیه فرق بین تو و منتو هیچوقت نرفتی لب جاده تا انتظارو بفهمیپریشون نبودی که نگذشتن لحظه هارو بفهمی...برشی از ترانه...