سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
پاییز باشد، پیش من باشی، خودش عیدست!این فصل بر صدها بهار بی تو می ارزد...!...
ز صبر خالی ام اما به انتظار دچار...منی که گشته به یک روح بیقرار،دچارپر از سکوتم و هر روز از سخن لبریزغریق بغضم و هرشب به انفجار دچار!چنان ز هر مژه ام شعر تر فرو ریزدکه نیست مثل منی کس به آبشار دچاربهار بعد تو پاییز سرد تنهایی ستمباد هیچ نگاهی به این بهار،دچار!ببین چه بر سرم آورده ای که مدت هاستمیان جمعم و بی تو به صد حصار،دچارگذشت روز و شبم در امید وصل،ولی..شدم به بی انصافی روزگار،دچارمخواه باز بخندد،که خنده یا...