پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
کفش غم پا کرده راه افتاده امشادم که به این روز سیاه افتاده امبعد عشق نامه زدی زیر الفبای خودتعاشقم کردی و رفتی پی دنیای خودتساده از ماهی در دام خودت می گذریتور انداختی که مرا روز مبادا ببری چون که از تور نجنبم گره محکم زده ایچون نمیرد ماهیت گاهی سرک هم زده ایاز همان روز که گرفتار توام گیج شدممثل ماهی که به قلاب تو ام گیج شدمشاهی که در مات تو شد کیش منمقندی عسلی نوش تویی نیش منممثل آب دور تو می پیچم و گرداب شود...