متن اتفاق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اتفاق
گلویِ اتفاق را فشردم؛
تقدیر ناله کرد!
شیما رحمانی
خانه باغ ✍مهرانه
چشم انتظارند
پنجره های تمام قد
ثانیه شماری می کنند
آمدنت را!
متحول شده اند
زمین تا آسمان!
رقم می زنند
اتفاقاتی شگفت را
در یک چشم به هم زدن⚘
فاطمه نعیمی(مهرانه)
قاصدکهای رها
تو را دیدم درونم حس عجیبی اتفاق افتاد
میان عقل و دل جنگ بزرگی اتفاق افتاد
به قربانگاه می برم اسماعیل خودم را
دو دستان آلوده به خونی اتفاق افتاد
کوه پشتت شدم کوهنورد بودی تو
بعد فتح ام رفتی و آتشفشانی اتفاق افتاد
آمدی رفتی نمیدانم چه کردی با...
حال دلم خوب نیست...
منم و یک فنجان چای
تکیه داده ام ...
به پشتیِ قدیمیِ قرمز اتاق...
چند بیتی شعر سروده ام
از برق چشمانش...
از سکوت پر از رضایتش...
صدای کلاغ های سرگردان
بر فراز آسمان خانه
خبر از اتفاق غریبی می داد.
اتفاق افتاد...
آن هم چه...
اتفاق پشت اتفاق!
اشتباه پشت اشتباه!
من پریدم پرواز کردم با این که داشتم ترس از ارتفاع!