شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
باز رخ زیبا و چشمان تو را دیدمحیف ساعت زنگ خورد و از خوابت پریدم...
پاییز است و جای خالی تو،ای کاش نبودبهر این عاشق چنین فصلی،ای کاش نبود...
گ ر بد و خ وب تو را ببینند آخ ر میروندهر چہ خوبے نزد توست نثار خویش ڪن:)...
بر دلم آمد ولی زخمی دگر بر جان گذاشتمن به قربان دو چشمت جان من قابل نداشت...