پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
سالم زندگی کردنتنها این نیست که وصله ی اعتیاد را یدک نکشیگاهی همین که مریض حسادت ها وقضاوت ها نباشیو از غم و اندوهت ،کفش آدم ها را با سنگ ریزه هایکینه و غرض پر نکنیمیتوان گفت سالمی.امابه واقع که در این روزگارتراشیدنِ دلخوری ها و رنج هاو زیستنِ بی گزند و سالم دشوار استالخصوص اگر آماج و هدفِسنگ ریزه های دیگران باشی....
هر آدمی به جز عشق یه رفیق نیاز داره که جلوی اون خودش باشه...حتی وقتایی که برای خانواده ات هم خود واقعیت نیستی...همون رفیقی که عزیزم گفتنای پر از ریا رو ول میکنه و یه گوساله گفتنش خنده میشونه رو لبات...همون رفیقی که اگه یه روز ازت خبری نشه به همه ی فک و فامیلت زنگ میزنه میگه کجاست این یار ما...همون رفیقی که میفهمه پول زیادی همرات نداری،اصرار نمیکنه بریم رستوران یه دست میزنه پشت شونه ات و میگه فلافل بزنیم...همون رفیقی که پای به پای دل ش...
خورشید امروز دامن خال دار اش را پوشیده بود و در آسمانِ آبی تر از همیشه دل از ابرهای سفید میبردامروز ذهن خسته یِ حرفای عجیب ، به دور تمام نگرانی هایش پیله ی امید بست و در انتظار پروانه شدن اشان نشستامروز خبری از دلشوره های کال نبودتمام خوشی ها رسیده و شیرین بودنامروز اخم ها از نور بود نه دل شکستن هاخنده ها دلی بود و نیاز به دلخوشی نبود انگار که تمام عالم خوش باشدامروز هیچ شُکری از سر دیدن لباس های کهنه ی گدایی نبود شکر برای تما...
اصلا زندگیمان خوبپائیز هم فصلی دلبرانهشب هم خلوتی شاعرانهقهوه هایمان شیرینکافه ها هم دنجمهتاب هم زیبابا خرابه های دل نم خورده مان چه کنیم اوستا؟...
«صبح» باشدو پاییز و یار در بوسه ی صبححاجتِ هیچ استخاره نیست!...