متن سکوت و عشق

در سکوتِ لباس‌ها، 
عطرِ تو 
مثل آهی نم‌ناک 
از لایِ پیراهنم 
بر سینه‌ام می‌پیچد؛
چنان شبنمی 
که بر لبه‌ی یک عصرِ فراموش‌شده 
جا مانده باشد.
و آنچه 
از چین‌های این تنِ بی‌خواب 
سرازیر می‌شود، 
گرمایِ آغوشی‌‌ست 
که در زمستانِ بی‌کسی 
آرام، 
دلم را می‌فشارد.

شب نشین خلوت اسرار خاموشی شدم
محرم صد پرده از دستار خاموشی شدم

در سکوت معبد عشقت چنان گم گشته‌ام
تا ابد مدهوش این دیدار خاموشی شدم

هر نفس صد نکته در دل داشتم اما ز شوق
همچو شبنم غرق در گلزار خاموشی شدم

آنچنان در پرده‌های راز پیچیدم که...