متن احساسات عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات احساسات عاشقانه
هرڪز نفسی
ڪَرم تر از عشق ندیدم
این عشق
همان مرهم درد است ڪہ دیدم ...
آمدم شعری بگویم که تو در آن باشی
دیدم تو خود معنی اشعار منی
سـلامی ز عـاشـق به معشـوق زیبا
بـه مـهـروی تـابـان بـه دلــدار گیـرا
ارادت عـزیـزم! چطـورست حالت؟
چه خالیست جایت همینکـ در اینجا
بخـوانـم کنـارت بیـایـم سـریـعـاً
ز شــوقـت بگـیـرم اضـافـه دوتــا پـا
اگر قسمتت نیستم مشکلی نیست
امــانـت نـگــه دار ایــن نــامــهام را
عروس دگر گر که گشتی مخور غم...
جالبه که بدونی عشق میتونه ذائقه مردم رو عوض کنه ! یعنی بعد از تجربه عشق مردم غذاهایی که دوست نداشتن رو خوششون میاد یا حتی یه سری غذا که یار نپسنده و میپسندیدید، رو دیگه نپسندید
در رگهایش ،
من بودم که میدویدم
محبوب قلبم
امروز دوباره نامت در دل من شکوفه زد. هرچند فاصله میان ماست، اما عشق تو مثل نسیمی آرام در جانم جاریست. هر لحظه که چشمهایم را میبندم، حضورت را نزدیکتر حس میکنم.
با هر نفس، یاد توست که مرا زنده نگه میدارد.
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹🍃🌷🌼🍀
🍃🌺🍂
🌾☘
🌷
چون می نابی به جام
روح و دلم کرده رام
واژه وحرف و کلام
به قلمِ🖋: پورِ مهر👇
#مهردادپورانیان
#سهگانی
🌷
🌾☘
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹🌿🌼🌷🍀
تعریف عشق واقعی از نگاه من
رنگ و بوی منطقی ندارد
من میگویم عشق یک جفت چشم است
که فقط همان یک نفر را می بیند
در قالب تمام خوبى هاى عالم
اگر دستم به دامانت برسد
از عشقی لبریزت خواهم کرد
که همواره
به احساسم
دست داده است!
سبز سبز،
زرین و زرد
آبی و آسمانی
سیاه سیاه،
قرمز تر از لاله...
تو رودی از رنگ ،
من کاغذی سپیدم....
مرا بنویس ،
هر چه می خواهی....
مرا جنگل، مرا آفتاب
یا که دریا
مرا مشکی تر از شب،
یا که خونی قرمز در رگ عشق...
هرچه خواهی...
تو ای آبیترین بارانِ احساس
بباران مِهر، بر باغِ گُلِ یاس
دلِ سرخابیام را پرتپش کن
مثالِ دشتِ خوشسیمای ریواس
نگاه کردن بهت قشنگه
لمس دستات قشنگه
بغل کردنت زیر نور ماه قشنگه
بوسیدنت قشنگه
همه چی با تو قشنگه
تو یه پک کامل از قشنگیهای دنیایی.
اگه یه روز ازم بپرسن قشنگ ترین چیزی که با گوشات شنیدی چیه میگم شنیدن اسمم با میم مالکیت با صدای تو، خنده های قشنگت، دوست دارمایی که یهویی میگی؛ ناز کشیدنات اصلا هرجوری حساب میکنم وجودت آرامبخش منه.
؏ـشــق...
شیرین ترین בاغیست ڪـہ پایان نـבارב.
بیکرانههای نگاهم
محو میشود در افق
وقتی که
میخوانی ماوراهای احساسم را
با مِهر
پیچیده است
عطر نفسهایت
در کوچهباغِ احساسم
پرپیچ و تاب
سخت است
برای احساسِ قلبِ حسّاسم
دیدنِ گُلِ رویت
امّا
نچیدنِ گُلبوسهای آتشین
از قرمزِ لبهای تو
پاییز باشد و باران
تو نباشی
ب چه کار آید
پاییز
فکرت گرفته روز و شب از دیده خواب را
از واژه هام قدرت هر انتخاب را
لحظه به لحظه همنفس جان خسته شو
تا دور سازی از دل من اضطراب را
حالا که پیش چشم توام اندکی بخند
از نو بساز، حال من دل خراب را
وقتی غزل به نام...
محبوب مـــن...
تو نباشے همـہ ے فـصل ها پاییز است.
و همـہ ے شبها پر از בلتنگی.
בوبارہ پاییز و בوبارہ בلتنگی،
בوبارہ من بے تو בوبارہ شب گرבی.
بغضهایم را
به ابر ها داده ام!
دلم را
از نام تو پُر کرده ام
دوست دارم که ببارد همان عشق،
باران،
که آوازِ دل شنیدنی ست..!