باران اشک را، بر دل شکستهٔ شب میبارم و در گوش کر او وعدهٔ روزهای بهتر را میدهم زیر آسمان شهری که مردمانش در حسرت صداقت میسوزند!
چه بی رحمانه غمگین است شبی که، نتابد روی همچون ماه تو در آن.