متن اندوه عمیق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اندوه عمیق
کاش پایان این همه نبودن ها.
بودن اجباری بود در بغلم.
چه بی رحمانه غمگین است شبی که،
نتابد روی همچون ماه تو در آن.
زندگی کردم همه چیز و همه کس را دیدم.؛!!! اما خود را ندیدم.!!!! چه زیبا بوده ام من .!!!! امان از ندیدن!!!
لعنت به نگاهی که لرزاند دل ما را.
مشرکی را دل شکسته دید ابراهیم من /
عهد برهم زد، تبر انداخت، یک بتخانه ساخت
نه!
قول شرف میدهم
دستِ ابرِ اندوه
به چشمانت نمیرسد
در قلبم پناه بگیر!
حتی یک تپش
عقبنشینی نخواهم کرد...
یک شهر شده آشوب و دل ما شده ویران...
از دست دو چشمون سیاهت...
شب هم هرشب בر خیالات خوב ؋ـکر مے کنـב ما را مے خوابانـב
ـבگر نمے בانـב غم ما را سال ها ست بیدار نگه می دارد..
بال شکسته است کلید در قفس
این فتح بیشکستگی پر نمیشود
نگران نباش دوست من
از اینکه به آغوش مرگ رفت وتو تنها مانده ای
ویا به نوعی دیگر تنهایت گذاشته و ترکت کرده است
وتو هیچ نمیدانی
سرنوشت برایت چه نگاشته بود
به گمانم زمان با تو بودن به همان مقدار، تقدیر بوده است.
دلشکسته تر از آنم که ترک هایش را ترمیم کنی