شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
باید دمی بن بست باشی تا بفهمی که،شب گریه های مرد تنها در خیابان چیست«آرمان پرناک»...
ای بی تو دل تنگم شب گرد در خیابان هاچشمان پر از اشک ام مانده زیر باران هاراه بسته و پل بسته هر دو پای من خستهدر بستری مسدودم با یورش توفان هاای عشق مددی کن خود بر آبروی شعرتبا زمزمه ای از عشق در جمع پریشان هاباز از سر شب تا صبح با خیال تو همراهمبا عشق تو شد معنا مجنون در بیابان هامی سوزم و می بازم با یاد تو می سازمیک قصه تلخ از عشق بی تو زیر باران ها...