پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
شعری رسیده جای غم انگیزشپاییز و برگ های گلاویزش...«آرمان پرناک»...
باد که می وزددرختان می رقصندمیان این رقص،سرگیجه، سهم برگ هاست... رها فلاحی...
چرا برگ ها وقتی احساس زردی میکنند خودکشی میکنند ؟...
برگ ها به ما نشان می دهند فصل ها را اگر بریزند یعنی پاییز و زمستان آمده اگر سبز شوند یعنی بهار و تابستان آمده...
نزدیک پاییز که میشهدلم هوری میریزهخودمو جای تک تک برگ ها میزارمزیر پای عابرای عاشقی کهعکس های دونفره اشون میگیرن و میرن ....همونا سال دیگه پاییز "از من متنفر" میشنراستی این دل ماست که پاییز و گاهی قشنگ و عاشقانه میکنه و گاهی هم بوی مرگ میدهیا این پاییز که دل مارو بازی میده؟؟؟!!!یه وقت هایی دلم میخادتمام برگ های پاییز جمع کنموقتی که عکس های دونفره اتون تمام شدوکسی حواسش به لختی درخت ها نبودبرم همشونو بچسبونم...
باد می آید..آری باد پاییز است.تنها یک خواهش از تو دارم؛ باد می آید، موهایت را باز نکن؛ این باد بلای جان برگ هاست..آری موهایت را باز نکن، باد عطر موهایت را می برد؛ آنگاه است که برگ ها گوش به باد می دهند و به دنبال عطر مویت موسم خزان را آغاز می کنند...مبینا سایه وند...
برگ ها یکی پس از دیگری فرو می ریختند...باد آن ها را با خود برد...این رفتن پاییز را نشان میداد...و چه سخت بود برگ هایی که درون خود جان میدادند...!نویسنده : زهرا رحیمی...
همه میدانند برگ ها در پاییز میمیرندکوچه ها در پاییز میمیرندخیابان ها هم...میدانی پاییز فصل رفتن استاما شک ندارم با آمدنت برگ ها زنده خواهند شد،کوچه ها زیباتر خواهند شددلتنگی ها میمیرنداگر آمدن،آمدن تو باشد من شک ندارم پاییز،بهار خواهد شدوقتی که در برگ ریزان تو شکوفه ای میشوی بر قلب پاییز......
به اوﮔﻔتم ﺍﻧﺪﻭﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺮﮔﻬﺎ ﺑﺴﭙﺎﺭﭘﺎﯾﯿﺰ ﺍﺳﺖ …می ریزندﺳﭙﺮﺩ … مرا ببخش ای دوست منﺑﯿﺨﺒﺮ بودم ﺍﺯ آﻧﮑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﺍتﮐﺎﺝ ﺑﻮﺩ...
نکاح آذر با حضرت پاییز را می بینی؟!ب گمانم برگ ها رقاصان دعوت شده اند......
برگ ها زخمی/پاییز گنجشک ها را/چال کرد پشتِ میله ها...
وقتی برگ ها از آغوش درخت خسته می شوند! آه می کشد ! پاییزی که می داند سردترین فصل جهان/ تنهایی است......