پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
گل یاسم گل خوشبو ی باباتویی قندوعسل ، شب بوی بابادر اسفند مه شدی چون ماه پیدا چو مهتاب ٱمدی رو. سوی بابا 🌛🌙🌛🌙🌛🌙🌛🌙🌛...
هما روزی تک و تنها دراوج آسمانها بود چنان ببری خروشان هما ورد زبانها بود هما در اوج تحریمها به ابرو خم نیاورد ودرون خود ولی گرفتار بدیها بود چه آمد برسرش امروز؟ چرا اینگونه مینالد ؟همانی که زمانی را خودش محبوب دلها بود عصای پیری و فرسودگی دادند به دستش همائی که نشانش برترین لوگوی دنیا بود بیایید تا کنار هم همارا باز سازیم بمانند همان روزی که اوج آسمانها بود عباس رییسی...
بیایید سال نو را سال شادی ها بنامیم زدردورنج وغم فارغ بمانیم بیایید صخره ها را درنوردیم بیایید تا به دور هم بگردیم بنامیم سال نو را سال شادی بسان کودکان مشغول بازی بیایید قدر یکدیگر بدانیم که تا ناگه زیکدیگرنمانیم بیایید عقده ها از دل بشوییم بیایید تا زخوبیها بگوییم الهی سال نو باشی سلامت شود همچون عسل ، شیرین کامتهرروزتان نوروز نوروزتان پیروز عباس رئیسی...
زمانی عید نوروز عالمی داشت درختان گل و پرمیوه ای داشت زمانی عیدها باصفابود میان مردمان مهرووفابودزمانی چهارشنبه. سوری بیخطربود پریدن روی آتش مختصر بود زمانی مردمان یکرنگ بودندبه دوراز حیله و نیرنگ بودند زمانی شب نشینی ها بپابود محافل ،گرم اما بی ریا بود زمانی عاشقان نایاب بودند ولی یکدل و باهم باب بودندواینک زندگی گشته مجازی امیداست خوش شود پایان بازیعباس رئیسی...
شب یلدا شب چله شب اول زمستونشب شعر وشب حافظ صدای نم نم بارونشب شیرین شب فرهاد شب همدلی شبی شاد شب دل زکینه خالی شب آسمون آبی شب از گذشته ها یاد شب شور شب فریاد شب یاد و یاد یارانشب سرما شب بارانشب بوییدن گلها شب دل ،نه دلبریها هرچه هست شب ی رنگیست همه شب شب قشنگیست شب یلدا شب چله شب اول زمستون بوی سرما بوی گلها بوی بادو بوی بارون عباس رئیسی...
شب است و دل هوای یار دارد هوای دیدن دلدار دارد شب است و دلبر من ناز دارد درون خود هزاران راز دارد شب است و دل بفکر عشق بازیست ولی دلبر مثال کودکی در حال بازیست...
اربعین است و دلم باز هوائی شده استشوروشین است ودلم کرببلایی شده استازره دور سلامی نمایید به حسین نی نوازید که نی نینوایی شده است عباس رئیسی...
تقدیم به همسرم بمناسبت سالروز تولدش٢٤ روز گذشت چون زماه شهریورشد عیان ماه ما بسان هم زروزیوردختری شوخ و هم خجل هم لوسنزد بابا همیشه او دس بوسمادری مهربان و مثل شمع شب سوز همسری باوفا ،رهنما وهم دلسوزفهیمه است ولی فوزی شده نامشدعای خیر همه باد همیشه همراهشمبارکست این تولد و این سورهمیشه شاد وسرزنده هم مسرورعزیزم تولدت صمیمانه هزاران بار تبریک...
محرم آمده یارب عجب غوغاست واویلا برای شاه خوبان تعزیت برپاست واویلا برای یا حسین گفتن نیازی بر هیاهو نیست ببین درخانه دلها عزا برپاست واویلا...
دلا تا میتوانی مهربان باشزدل همراه ویارمردمان باشزحقدوکینه و افکار منفینما خودراخلاص و شادمان باشروز وشب بخیر غلامعباس رئیسی🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹...
🌹علی مولاعلی والاعلی اعلا علی دانا وصی سید بطحا 🌹🌷علی داماد پیغمبر🌷🌹علی باب یتیمان وعلی یار ضعیفان و علی خصم پلیدان 🌹و🌷 علی هست فاتح خیبر🌷🌹علی جان و علی جانان علی مست و علی مستان علی همراه مظلومان 🌹🌷علی هست ساقی کوثر🌷🌹علی زاهدعلی عابدعلی عاشق علی شیداعلی مولا 🌹غلی هست مرشد و رهبر🌹علی مولای درویشان صفابخش دل ایشان علی خصم بداندیشان 🌹علی هست سید ورهبر غلامعباس رئیسی🌷عید غدیر مبارک🌷...
علی در هر دوعالم بی نظیر است🌹علی هم سید و سالار امیر است🌹تو شادی کن تو شادی کن تو شادی🌹که این عیدست و این عید غدیراست🌹🌹عیدتان مبارک🌹غلامعباس رئیسی...
محرم ماه آزادی انسانست محرم ماه عشق و ماه ایثار استمحرم ماه خون دادن براه حقمحرم وعده دیدار یزدانستبیاموزازحسین آموزگاردینسکوتت درقبال ظلم خودش جنگی نمایانست...
شب هم بسر رسید و نگار من نرسیدعمری گذشت و کس بداد من نرسیدگویند که روز جمعه می آید اوجمعه و جمعه ها گذشت امام زمانه ام نرسید🌹...
چکنم گرکه توراباز سلامی نکنم🌹چکنم گرکه تورا خوش به کلامی نکنم🌹پس تو بشنو زمن غمزده اینبار سلامندهی گر توجوابی به سلامم چکنم🌹ما که از دوری یاران ضررها دیدیمندهی گر تو جوابی به پیامم چکنم🌹...
آنقدر جنس گرانست نتوانی بخریخط فقرروبه فرارست چه توانی بخریقیمت سکه وارزاق همه روبه فلکشیروماست خانه و مسکن نتوانی بخریبوی خوش را تودگر بار فراموش نماآنقدر عطر گرانست نتوانی بخریدل اگر پرزغم و ناله فراوان داری دل شاد و لب خندان که توانی بخریدل بدست آر ومبادا دلی را شکنیدل چو بشکست دریغا نتوانی بخری...
دلا تا کی بفکر نان و آبیدلا تا کی بدنبال سرابیدلا تا کی بنالی از زمانهچرا ریزی تو اشکهای شبانهچرا از غصه بی تابت ببینمچرا مانند مهتابت نبینمدلا تاکی کشی بار مصیبتچرااندوه وغم گرددنصیبتبیا و عقده ها ازدل تو واکنبیا و قلب خود را با صفاکندلا با دل تو دلداری بنا کنازین ره قلب وروحت راجلاکنبخندپس تاکه دنیایت بخنددنشاید ایندوروزه لب نخندددلا دیوانه شو دیوانگی کنبسان بچگیها کودکی کنکه در دیوانگی هم لذتی هستکه عاقل گر...
یاد اون زمان جنگ و یاد ماشه و تفنگ یاد وقتی ماکشی با جون ودل کلندنگیاد وقتی که ماخوند دعای کمیل تو سنگرون وقت حمله لووو همه شبو واختده جونبه شوخی به هم ماگفته که نور بالا ازدیچه بودن باالتماس دل به دریا ازدییاد یقلبی و آش سربازی بخیریا وقتی که ماگفت به همدگه سفربخیرهمه با شوروچه شوق شاگفت کی حمله ابو؟ایسری کدوممو راهی کربلا ابو؟وضعیت قرمزن و یادم هوند زمان جنگولی ای قرمز کجا وکجا قرمز جنگوضعیت قرمزو همه آماده جنگوضعیت قر...
میخوام زنگی بزنم به گذشته های دورمیخوام دردودل کنم من با ی سنگ صبوردنبال ی دوزاری با ی باچه تلفنهرچی دوس دارم بگم پشت خط تلفنبگم آی دوستای خوب مردم نیک جنوب بیاین تاباهم بسازیم خونه با چندل وچوب بیاین تا ماشینای لوکس بزاریم گوشه کناربرویم سراغ اون رنو و پیکان کاربریم اون زمونه ای که کسی غمی نداشت غم و غصه ها همه بوی آشنایی داشتیاد اون زمونه ای ی دل سنگی نبودحرفی جز مهرووفا دل ودلتنگی نبود ولی نیست نه پول خرد نه کیوسک تل...
اینروزا دلهای همه ابری وهم بارونیهچون جای خیلی از چیزا تو زندگیشون خالیههوای شهرما بازم گرمه و هم آفتابیهولی چه سود خونگرمی کو خودش دلنگرانیهعجب حکایتی شده رسم ورفاقتی شدهویروس نشونه ای شدهنشستن توخونه ها دیگه بهونه ای شدهیادش بخیر گذشته ها ویروسا اینجور نبودنبودن ولی اینجوری نامرد نبودندست بدعا بلند کنیم خدا خدا خدا کنیمبیاد اون گذشته هاازته دل دعا کنیمخدا خدا خدا خداخدا خدا خدائی کنمملکت و دلهامونو دوباره باصف...
کف زنیدشادی کنید روز روز دختراستجشن گیرید پایکوبید روز روز دختراستدخت غمخوار مادر میشود در زندگیپرتو افشانی کنید روز روز دختراستدختران گل میشوند بهر پدرگل بچینید گل بریزید روز روز دختراست هرکه دارد دختری در خانه اشپادشاهی میکند چون روز روز دختراست دختران هم مادرندهم خواهروهم همسرندوه چه بهتر هرروز روز دختراستتقدیم به همه دختران...
خوش آنسری که درآنسر بود هوای حسینخوش آندلی که در آندل بود ولای حسینخوش آن تنی که به کوی حسین سپارد جانخوش آن بدن که شود خاک کربلای حسین...
خسته ایم تا پای جان ایستاده ایمجان بکف با فتخار ایستاده ایمما سفیدپوشان کنار مردمیمبهرملت نزد داور روسفید ایستاده ایممردم بندر خداباد یارتانما برای جانتان تا پای جان ایستاده ایمبپاس تقدیر از کادر درمانی استان هرمزگان همچنین خواهرزاده عزیزم آذین...
گویندهمه که دیدن یار خوشستبهترزهمه لحظه دیدار خوشستشیرینترازین عیش چه باشد توبگوگویم مرا یاد رخ یار خوششت...
گفتی که زمن خسته شوی گفتم خیرگفتی که زمن دل ببری گفتم خیرگفتم که بیا تا که شویم یارگفتی که شوم یاورت ای یارولی خیرگفتم دلم از عشق تو ریش استگفتی که شوم مرحم اسرار ولی خیرگفتم که بیا تا که تورا سیر ببینمگفتی که بیایم بر دلدار ولی خیرگفتم که بیا تاکه شویم مست ازین عشقگفتی که شوم مست می یارولی خیرگفتم شنوم از لب تو من سخنی غیر؟گفتی که بلی هست ولی خیر ولی خیر...
میان عاشق و معشوق رمزیستچه میدانی رموز دلبری رابگو تا خیل مشتاقان بیایندببینند آن همه افسونگری راکه لیلی بهر مجنون ناز داردچه شد آن دلبرو دلدادگی را...
تقدیم به همسر عزیزم همسرم ای مهربان دلدارمنهمسرم ای یارو ای غمخوار منچون تو گشتی چلچراغ خانه امشمع جمع گشتی و من هم همچنان پروانه امشمع میگوید سخن از عشق و از اعجاز آنبال پروانه بسوزد زین همه شرح وبیان ای همه هستی و ای نازنین ای همسرمسرتوئی همسرتوئی هم سرو هم همسرم...
أنکه با عشقش تورا درجسم و جانش پرورید اومادراستآنکه شب را تاسحر روز را به شب با تورسانید مادراستاوتورا بیش از خودش خواهد ازینرو شک مکناینکه میگویند بهشت هم زیر پای مادراستتقدیم به همه مادران خصوصا مادر خودم...
شهره شهرم مکن بیش ازین خوارم مکنگرنمی بینی مرا زشت و رسوایم مکنگو چه میخواهی زمن ای همه امیدمن پیش چشم عاشقان پست و بیمارم مکنکی شوی غمخوارمن شمع شام تارمنگرنمیخواهی مرا پس درشت بارم مکنای همیشه در دلم مهرت اندرمحفلمباتو شادم درجهان پس گرفتارم مکن...
من چگونه قصه گویم قصه از نامردمیها از عجایبها غریبی بی کسی آزردگیهامن چگویم از جوانی کودکی یا که از پستی بلندیاز زمانهای گذشته از همه آشفتگی هااز کدامین غصه گویم راز دل را با که گویمپس چه شد نیکی وخوبی آن همه مردانگی ها؟سررا بر کدام شانه گذارم تا نگردد آشکارا حال زارمگو کجا رفت آن همه مهمان نوازی آن همه دلدادگی ها؟دست در دستم ده رفیق روز دلتنگی تا دوباره باز یابیم مهربانی خرمی ها...
مهرتو را به عالم و آدم نمیدهم این مهرومحبت رازبه این و آن نمیدهم عشق تو را شنیدم وگشتم جوان و شاد این عشق را گران خریده ام ارزان نمیدهم...
تورا من زشت و زیبا می پسندمتورا در خواب ورؤیا می پسندمتورا با خاطرات خوب و شیرینتورا اینجا و آنجا می پسندمتورا با آن همه دلدادگی هاهر آنچه تو پسندی می پسندم...
شب که میشه دل و به دریا میزنممیرم تا اوج آسمون سری به ابرا میزنمشب که میشه یادتو بیشتر میکنمانگاری با یادتو هم حالمو بهتر میکنم...
میدانم و میدانی شیرینترازین لب نیستگوئید طبیبان را دیگرمرا تب نیستوقتی که بیائی تو یک شب به مهمانیفریاد بر آرم من آن شب شب من شب نیست...
گرتورا صبح سلامی نکنم پس چکنمگرتورا سیر نگاهی نکنم پس چکنمبا همه أدم و عالم قیاست کردمنزنم سر به بیابان زفراقت چکنممنکه از عاشقی و عشق نبردم سودیندهی گر علیکی به سلامم چکنمباد وباران ابروطوفان همه دست اندرکارتا شوی همدمم و گرکه نباشی چکنم...
سال نو أمدو ما خانه گزیدیم چرا؟سال نو أمدو أجیل نخریدیم چرا؟سالها قبل سفر داخل و خارج بودیملیک امسال سفرکوچه وبازارندیدیم چرا؟سال موش است چه سالی بود اندر پیشمهمه باهم پی یک لانه موشیم چرا؟بگذرد سال ودگرسال ودگرسال دگرهمگی شاد و پی جشن و سروریم چرا؟چونکه با این همه سختی و مشقت ولیهمه باهم کرونا را بشکستیم چرا؟چونکه رعایت بنمودیم همه ی توصیه هاپس چرا شاد نباشیم مست نگردیم چرا؟فصل باریدن باران و همه خاطره هازنده اند درنظرم...