پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
از من چه کاری ساخته استوقتی کسی به دلخواه خود را در لجنزار به دار می آویزداز من چه کاری ساخته استوقتی کسی را می شناسم که لیاقت را دوست نداردو این منم ...و زمان که هرگز نمی ایستدرعناابراهیمی فرد (رعناابرا)...
شب به شب از میان پلکم دردمیزند بر هم عمق خوابم رامن که عادت به روز بد دارمپس بده پس قرار و تابم راهفته و ماه و سال و قرنی شدمن هنوزم اسیر موهایتطرح لبخند روی لب هایتلحن زیبای گفتگوهایتلاله و سوسن و گلایل هاپیش چشمم یکی یکی مردنبس که از جبر و غربت و سرماسیلی از چرخش زمان خوردنواژه هایم تلو تلو میخورد(یک نفر از سه نقطه ها رد شد)حال و روزم میان گرداب است(بند آخر سناریو بد شد)من که فرزند احتمالاتمیک خ...