زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
Mahdisohbati
در خانه ى ویران شده ام چشم ترى بود
تا در پى ابروى تو صاحبنظرى بود
صد بار شکستى دل من را و ندیدى
در قلب فرو ریخته جز تو نفرى بود ؟
هیهات که درد دلم از راه شفا رفت
چشمان تو معشوق حریف قَدَرى بود
تا چشم من از روزنه بر روى تو افتاد
چون دیر ب...
متن شعر
خواستم از چشم زیبایت بگویم، بگذریم
از قد و بالای رعنایت بگویم، بگذریم
باد تا آهنگ میزد با نُت موی فرت
شعرِ در خور,وقت اجرایت بگویم، بگذریم
مصرعی در وصف لبخند مونالیزات یا
خلقت عاری از امّایت بگویم، بگذریم
خواستم آرایه های شعری ام زیبا شود...
متن شعر
شومی فال من از قهوه و فنجان پیداست
پشت این عقربه ها پیکر بی جان پیداست
جسمم آواره و روحم پی تو می گردد
فرم ویرانی من چون بم کرمان پیداست
سایه را پشت خودم میکشم اما افسوس
ضعف پاهای من از عمق خیابان پیداست
صورتت فرم کمان دارد و آن ابرویت
م...
متن شعر
شب به شب از میان پلکم درد
میزند بر هم عمق خوابم را
من که عادت به روز بد دارم
پس بده پس قرار و تابم را
هفته و ماه و سال و قرنی شد
من هنوزم اسیر موهایت
طرح لبخند روی لب هایت
لحن زیبای گفتگوهایت
لاله و سوسن و گلایل ها
پیش چشمم یکی یکی م...
متن شعر
گربه ای در گوشه ی انبار خوابش میبرد
آن زمان که سفره با اقرار خوابش میبرد
پای پولی گر میان باشد پلیس زبده ای
در مصاف حمله ی اشرار خوابش میبرد
زندگی را در پس پس کوچه ها گم کرده ام
عاقبت از این همه تکرار خوابش میبرد
با مرور خاطرات تلخ دوران ...
متن شعر
از نسل سپیدارم این بار که می آیم
مهری به دهان دارم، این بار که می آیم
آشفتگی ام پیداست، از حالت فنجانم
آوای بمِ تارم، این بار که می آیم
از دوری آغوشت، آهی به گلو دارم
از آینه بیزارم، این بار که می آیم
مغرورم و میخواهم، بیهوده در انکارم
آ...
متن شعر
رستم و افراسیابم که ز پا افتاده ام
مثل فرخزادم اما بی صدا افتاده ام
یا چو قبر شاعر شهنامه ی اسطوره ای
کنج شهرستان مشهد بی بها افتاده ام
در میان کوچ یک دسته پرستوی غریب
اتفاقی ناگوارم، بی هوا افتاده ام
گیجم از این همهمه بین سیاستها و دین
...
متن شعر
من بنای کهنه ای در بستر ویرانی ام
مثل باقیمانده ی آثاری از اشکانی ام
با نجابت بغض ها را در گلو حل کرده ام
مثل ابرم,زود میگیرد رگِ بارانی ام
لذتی دارد برای چشم تو شاعر شدن
با تو ترکیبِ نبوغ سعدی و خاقانی ام
ای کبوتر از قفس دوری کن و اینجا ...
متن شعر