پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تو اگر جسمت بهاران است اما جان تو پاییز راه را گم کرده ای عازم مسجد سلیمانی ولیکن میرسی تبریز عاشقی تو عاشقی تو ......
تو بگو ماه کجاست؟ تو مرا خانه ببر….. دل من نابیناست.تو بگو آه چه طعمی دارد؟ تو بگو ابر چرا می بارد؟ باد در گوش درخت،چه آوازی می خواند؟سرو شیراز چرا آزاد است؟بر لب خار چرا فریاد است؟این چه شهری است؟همان جابلقاستما کجا گمشده ایم؟ته بن بست،چرا ناپیداست؟تو بگو ماه کجاست؟تو مرا خانه ببردل من نابیناست...
امّت عشقیم و در مِحراب،مولامان علی ست ......