سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
رسم مردی پیشه کن دیری نپاید عمر را روزگاران بگذرد نامی فقط ماند زما...
گرت از دست بر آید دهنی شیرین کنمردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی...
این مرد بر لب گریه را خنده تظاهر می کندآیینه هم از دیدنِ حالش تحیر می کنداز بس میان کوچه ها آواره ی راهت شدهآن دوره گردِ پیر هم او را تمسخُر می کندبُغضی همیشه آشنا هر شب کنارِ سفره اش- نان شبش را در گلو انگار آجر می کندپُک می زند سیگار را شاید که آرامش کندلب های تو روی لبش... دارد تصور می کند!ذاتِ خدا داری مگر؟ دیوانگی می گیردشدرباره ی چشمان تو وقتی تفکر می کندمَرد است اما مردی اش، لِه شد به پای عاشقیدیگر از این مر...
«مرد»ی به این که عشق ده زن بوده باشی نیستمردان قدرتمند، تنها «یک نفر» دارند!...
مردی به این کهعشق ده زن بوده باشی نیستمردان قدرتمندتنها یک نفر دارند......
تاریک بادخانه مردیکه نمیجنگدبرای زنی که دوستش دارد!...