پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
حنجره ها یخ زده اند هُرم نفس های تو را می خواهندپای مرغان سحر لنگ شد و آوای تو را می خواهندارس آرامی...
به رگهایم بریز آواز، استاد!همایونی ترین شهناز، استاد!هنوز این خاک بوی ناله داردبخوان "مرغ سحر" را باز، استاد!شهراد میدرى پ . ن : "صبر بسیار بباید پدر پیر فلک راتا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید...""تنها صداست که می ماند"پس از این هر گلی می شکوفد "یاد ایام" خسرو آواز ایران را زمزمه می کند و پس از این هر پرنده ای بال می گشاید "مرغ سحر" سیاوش خراسان را نغمه سر خو...
دنیای زنده دفن شدن زیرِ دردهادنیای نم کشیده ی ما پیرِمردها!ما مهره های کوچکِ از دست رفته ایمبازنده ایم در همه ی تخته نردهاسربازهای گم شده لبخند می زنندوقتِ عقب نشینیِ ما در نبردهادریای سر بُریده ی مان گریه می کندهمراه با جنازه ی دریانوردها■ای برگِ ساده! سبزیِ خود را نشان مدهوقتی تو را محاصره کردند زردهامرغِ سحر تلاش مکن! غیرممکن استبیدار کردنِ همه ی خوابگردها!حامد ابراهیم پورغزلی از کتابِ سرخپوست ها...
خسرو آواز قرن، شاه بی قرینشد ز نظر غایب و خلقی پی اش غمینمرغ سحر، خفته به بستر چرا خموش؟دلشدگان در عطش بانگ آتشینفتح جهان کرد بدون سلاح و جنگنغمه ی عرش است که جاری است بر زمینچون که کند لب به ترنم، دوباره بازاز دمش این خاک شود جنت برینجغد، خمش گردد و باغ از زغن، تهیزهره به رقص آید و ناهید از آن طنینطالع سرکش پی خاموشی اش مکوشچرخ ستمگر پی صیدش مکن کمیننرگس بیمار مرا در امان بداردست طبیعت گل عمر مرا مچین...