سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
راستش را بخواهیمن یک آدم به شدّت خیالاتی هستمبه قدری خیالاتی که ، بعضاً خودم هم شک می کنم که دیوانه نشده باشمبگذار برایت تعریف کنم دیگرمثلاً من همیشه ترس این را دارم ،یک روز که از خواب بیدار شدم همه جا را زرد ببینم یا آبی حتّیمی ترسم روزی در خانه را بزنند و من به محض باز کردن در با اژدهایی رو در رو شوممی ترسم همین که بهار رسید آلوچه های تمام میوه فروش های شهر را بخرند و به من هیچ نماندمسخره است نه؟ولی می بینی هر لحظه و هر ثانیه...
اگر دوستت دارم هایتان...محبت هایِ بی جایِتان...درمغزتان!درقلبتان!تلنبار شده است اگر اذیتتان میکند بگیرید مچالِشان کنید و دور بریزید.حتی اگر تمام اطرافیان و دوستانتان عاشق اند و یک نفر را دارند و میتوانند از صبح تا شب برایش دلبری کنند..!حتی اگر خواستند انگِ بی احساسی به شما بزنند..!هدر ندهید احساس پاکتان را.بی گدار به آب نزنید...مشکل ما این است که نگاه به عشق های پوچ و تو خالی میکنیم که قربان صدقه هایش با روشن شدن نِت شروع و با خ...
دیروز تو گوگل زدم آگهی استخدام ؛واسم جوک آورده بالاخوب بگو کار نیستچرا آدمو مسخره میکنی...
در میان تمامی چیزهای مسخره ی عالم، مسخره ترین چیز در نظر من مشغول بودن در عالم است، - زیستن به کردار مردانی که با عجله غذا می خورند و با عجله سر کار می روند. بدین سان، وقتی در لحظه ی حساس می بینم مگسی روی دماغِ مردِ پر مشغله ای از این دست می نشیند یا کالسکه ای با شتابی صدچندان از کنار او می گذرد و به سر تا پایش گل ولای می پاشد، یا ناگهان پلِ متحرک بلند می شود یا سفالی از بام خانه ای فرو می افتد و بر سرش می خورد و هلاکش می کند، از ته دل میخندم. و ...
دنیا بدون عشقچه دنیای مضحکی ستشطرنج مسخره استزمانی که شاه نیستشاه زندگیم ،همسر عزیزم ولنتاین مبارک...
داشتم تو حموم آواز میخوندم. بابام اومد پشت در داد زد ممنونم پسرم. مرسی. صدات مثل دارو میمونه واسه من.گفتم مسخره میکنی؟گفت نه جدی میگم یبوستم خوب شد...
شاید شما به شوخی مسخرمون کنید ولی ما جدی ناراحت میشیم...
هر که را مسخره کردیم رسیدیم به او مگر آنها که به خوشبختی شان خندیدیم...