پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بخند که صدای خنده هات عاشقم میکنه دوبارهصدام کن که با صدات عاشق اسمم میشم دوبارهبخند و با خنده اسممو صدا کن، صدام کنسیرم کن از خنده هات که سیری ناپذیرمبخند که عاشق خنده هاتم بخند وُعاشق ترم کن که عاشق این عاشق شدنمدستمو بگیر تو دستات تو این هوای دو نفرهقدمانو با قدمام بردار که مغرور ترین آدم میشمبخند وُ با خنده اسممو صدا کن، صدام کنسیرم کن از خنده هات که سیری ناپذیرم...
دستانت ذات شعرند در فرم و معنا،بی دستانت نه شعر بود نه نثرنه چیزی که به آن ادبیات میگویند...