پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ویرایش شدهنام غزل: دلدادگیهرکسی دارد به سینه درد پنهان ای خدادرد قلب ما که شد دلدادگی نزد شمادرد بی درمان که درمانی ندارد غیر عشقدرد ما درمان ما تنها تویی ای عشق ماعاشقانه کن صدایم عشق من ای نازنینمی تپد قلبم برای آن صدا کردن چرا؟می شود این دل فدایت تا بگویی این سخنعاشقت هستم همیشه می پرستم من تو راآن نگاه دلربایت می کند دل را شکاربوده ای صیادِ قلب خسته ام بی ادعامجید محمدی(تنها)تخلص شعری شاعر:تنها...
ویرایش شدهنام غزل: دلدادگیهرکسی دارد به سینه درد پنهان خدادرد قلب ما که شد دلدادگی نزد شمادرد بی درمان که درمانی ندارد غیر عشقدرد ما درمان ما تنها تویی ای عشق ماعاشقانه کن صدایم عشق من ای نازنینمی تپد قلبم برای آن صدا کردن چرا؟می شود این دل فدایت تا بگویی این سخنعاشقت هستم همیشه می پرستم من تو راآن نگاه دلربایت می کند دل را شکاربوده ای صیادِ قلب خسته ام بی ادعامجید محمدی(تنها)تخلص شعری شاعر:تنها...
نام غزل: دلدادگیهرکسی دارد به سینه یک غم پنهان خدادرد قلب ما که شد دلدادگی نزد شمادرد بی درمان که درمانی ندارد غیر عشقدرد ما درمان ما تنها تویی ای عشق ماعاشقانه کن صدایم عشق من ای نازنینمی تپد قلبم برای آن صدا کردن چرا؟می شود این دل فدایت تا بگویی این سخنعاشقت هستم همیشه می پرستم من تو راآن نگاه دلربایت می کند دل را شکاربوده ای صیادِ قلب خسته ام بی ادعامجید محمدی(تنها)تخلص شعری شاعر:تنها...
نام غزل: دلدادگیهرکسی دارد به سینه یک غم پنهان خدادرد قلب ما که شد دلدادگی نزد شمادرد بی درمان که درمانی ندارد غیر عشقدرد ما درمان ما تنها تویی ای عشق ماعاشقانه کن صدایم عشق من ای نازنینمی تپد قلبم برای آن صدا کردن چرا؟می شود این دل فدایت تا بگویی این سخنعاشقت هستم همیشه می پرستم من تو راآن نگاه دلربایت می کند دل را شکاربوده ای صیادِ قلب خسته ی من بی ادعامجید محمدی(تنها)تخلص شعری شاعر:تنها...
نام غزل:دلدادگیهرکسی دارد به سینه یک غم پنهان خدادرد قلب ما که شد دلدادگی نزد شمادرد بی درمان که درمانی ندارد غیر عشقدرد ما درمان ما تنها تویی ای عشق ماعاشقانه کن صدایم عشق من ای نازنینمی رود قلبم برای آن صدا کردن چرا؟می شود این دل فدایت تا بگویی این سخنعاشقت هستم همیشه می پرستم من تو راآن نگاه دلربایت می کند دل را شکاربوده ای صیادِ قلب خسته ام بی ادعامجید محمدی(تنها)تخلص شعری شاعر:تنها...
نام شعر: کجایی؟این مَنِ بی تومن نیستپس کیست؟خودم هم نمیدانم که آن چیست؟که درون مرا میخوردو تفاله اش را به بیرون پرت می کنداین مَنِ بی تومن نیستهیچ نیستجز سرگردانی مطلقمی چرخد دنیای بی تو دور سرماما تو را نمی یابد راستی کجایی تو؟مجیدمحمدی(تنها)...
یک قدم فاصله بین ما قد کشیدهبا پای پیادهدنبالت دویدم سال هااما هرگز به تو نرسیدممجید محمدی(تنها)نام شعر:فاصله...
باشد برو به هر جایی کهباد تو را برد برواما یادت باشد که بدون من جایی نریمجیدمحمدی(تنها)نام شعر:باد...
به فرض اینکه خورشید غروب کندبه فرض اینکه ماه طلوع کنداین دل من از دل تو دل نمیکندپس بخوان سرود عاشقانه راو بده به دست نسیم تا به گوشممژده دهد سرود عشق هامان رامجید محمدی(تنها)نام شعر:سرود عاشقانهتخلص شاعر:تنها...
خراب کن پل های پشت سرت راتا نتوانی هرگزاز شهر قلبم بگریزیمجید محمدی(تنها)...
آمدی در این حوالی، باز هم پیچیده بویتعطر خوبت می کشاند، قلب را هر لحظه سویت...
نام غزل:دختری از جنس ماهبس که زیبایی هوایی می شود دل بی هوادر هوایت می رود هردم دل از کف دلربانازنینم تو که هستی دختری از جنس ماهبس که ماهی دل به درد عاشقی شد مبتلااین منم عاشق گناهی تو نداری ماه مندل گناهی مرتکب هرگز نشد غیر از شماکن تو زندانی مرا در این دلت با جرم عشقمی کنی هردم مجازاتم چرا با بوسه ها؟آنچنان می خواهمت باید شوم حبس ابدانفرادیِ دلت باشد دلم تا انتهامجید محمدی(تنها)...
نام شعر: تو هم مثل منخیاطم باشبدوز دلت را به دلممن تو راثانیه به ثانیه نفس میکشمزندگی ات میکنم تا تو سیر کنی در هوای منتا بی هوا هوادارم باشینقاشم باشخودت را عاشق من بکشآشیانه من را در آغوشت بکشمن را تنفس کندر هوایم سیر کندر بالون عشق مانبی صدا فریاد کنکه تو هم مثل مندوستم داریحتی بیشتر از جانمجید محمدی(تنها)...
نام شعر: با رفتن توبا رفتن توهمسفر تو جان من استجان به جانش بکنند این جان مابه جان تو سوگند از تو دل نمی کندچون که بی تو پاییز است تمام پس کوچه های شهر دلمبی توحتی این حوالیپرنده پر نمی زندحتی خورشید همصبح ها بی تو خواب می ماندماه هم بی روی ماه توفکر خودکشی گاهی به فکرش میزند می ماند این دلم بی تو به ساندختر بچه ای که در پس کوچه های دلتگمگشته استاو گریان است وُ کسی دست او رانمی گیردمجید محمدی(تنها)...
نام غزل:بی وفااز کنارم می روی باشد برو ای بی وفامی روی باشد برو، تو بی صدای بی صدایک زمانی می رسد دستم ببوسی نازنین التماسم تو کنی اما نبخشم من تو راتا صدایم میزنی من نشنوم ای مهربان در دلت تا هلهله باشد نباشد دل سرادیگری مانند من نی او خیانت می کندمثل قلبت بی وفایی می کند آن بی حیاآمدم این را بگم بعدم برم از خاطرتتو نیاوردی به جا تنها* منم ای بی وفامجید محمدی (تنها)تخلص شاعر:تنها*ایهام:۱ خود معنی تنها بودن۲ ...
نام شعر: تو هم مثل منخیاطم باشبدوز دلت را به دلممن تو راثانیه به ثانیه نفس میکشمزندگی ات میکنم تا تو سیر کنی در هوای منتا بی هوا هوادارم بشینقاشم باشخودت را عاشق من بکشآشیانه من را در آغوشت بکشمن را تنفس کندر هوایم سیر کندر بالون عشق مانبی صدا فریاد کنکه تو هم مثل مندوستم داریحتی بیشتر از جانمجید محمدی(تنها)تخلص شاعر:تنها...
نام شعر:دلِ شکستهدرد یعنی من منهای تو تو هم در جمع دیگرانخوش به حال دیگرانمن یعنی بی تو در اندیشه ی توتو یعنی منهای من در اندیشه ی اودلِ شکسته یعنی درد به طور پیوستهدرد یعنی من منهای تو ابر هم دلش به حالم سوخت و گریستزیر اشک های ابر بدون چتردر خیابان های قلب توقدم زدم از غریبه های آشنا پرسیدمآدرس درد را می دانند کجاست؟نسیم بهار و گلشن ناز در جمع یکدیگرخوش و خندان بودند و گفتند نمیشناسمدیگران هم همینتازه فهمیدم...
شب شد شب تو بی من بخیر است این برای سرنوشت ماحتما خیر استاگر بگویم به توبرگرد و دوباره بشوماه شب های تار منجواب تو حتما خیر استمجید محمدی(تنها)تخلص تنها کانال تلگرام👇🏻 https://t.me/majidnegah...
هیچ می دانستی نوازنده ای؟با عطر لطیف صدایتضربان قلب مرا می نوازیهیچ می دانستی آهنگسازی؟با عطر بودنتحال دل مرا کوک می سازیهیچ می دانستی شاعری؟لبخند ملیح توالفاظ را در اشعارم هم، به هم می بافند وهم به عشق تو می نازندپس این شعر توست که از زبانم جاریستهیچ می دانستی خدایی؟چون فقط تو را می پرستمقبله من فقط قلب توستمجید محمدی(تنها)تخلص تنها...
آن که رفته، رفته هرگز او نمی آید سرااو که رفته با کسی همدم شده چه بی صدابی وفایی در زمانه بدخدایی می کندباوفاها هم شدن در این زمانه بی وفادرد من از آشنا شد همدم من وای منزخم کاری را فقط همدم زند هی در خفادرد بی درمان که درمانی ندارد غیر عشقتو ندانستی ولی عیبی ندارد، مرحباتو که رفتی در کنار دیگران باشد ولیدرد هم باشی دلم بازم که می خواهد تو رامجید محمدی(تنها)کانال تلگرام شاعرhttps://t.me/Sibehavaass...
نام غزل: درد بی درمانآن که رفته، رفته هرگز او نمی آید سرااو که رفته با کسی همدم شده، شد غصه مابی وفایی در زمانه بد خدایی می کندباوفاها هم شدن در این زمانه بی وفادرد من از آشنا شد همدم من وای منزخم کاری را فقط همدم زند هی در خفادرد بی درمان که درمانی ندارد غیر عشقتو ندانستی ولی عیبی ندارد، مرحباتو که رفتی در کنار دیگران باشد ولیدرد هم باشی دلم، بازم که می خواهد تو رامجید محمدی(تنها)کانال تلگرامی:👇🏻https://t.me/...
درد هم باشی دوستت دارمدوست داشته شدن بلدی؟عشق هم باشی عاشقتمعشق شدن بلدی؟گر ویران شوی می سازم تو راساخته شدن بلدی؟چشم وا کنی می نازم به توبلند شدن از خواب را بلدی؟بلدی دستانت را باز کنی؟این همه مهر را از من بگیریمن نیز از زیر این همه مهرکمر راست کنم چون کوه استوار شومحال نوبت به توستلیلی شدن و لیلی ماندن را بلدی؟مجید محمدی(تنها)تخلص تنهاکانال تلگرامی مجید محمدی تنها:https://t.me/Sibehavaasshttps://t.me/Sibe...
همچون موهایتسیاه و فرفری ست زندگی ماگم کردیم راه رادر پیچ و تاب موهای فرفری اتمیکنم رنگش بلوندتا روشن شود راه اما باز همنیست نشانی از تومجید محمدی(تنها)تخلص تنهالینک کانال شاعر:https://t.me/Sibehavaass...
نقاشممیکشم درد و تنهایی آیا میشناسیدم؟نقاشی ناشناخته از دیار غربتبا کوله بار خستگیخسته ام از خستگینرگس چشم تو و مَردم شهر چشم منچه تناقض بی رحم زیباییچه زیبایی بی رحمییا رب مباد که نقاشی در غم باشدنقاشمنقاشی گمگشته در سرای نقاشیآیا میشناسیدم؟مجید محمدی(تنها)تخلص تنها...
من شکستم تا تو دل را نشکنی، اما چرامی کشانی پای دل را با خودت تا ناکجامن شکستم بی صدا اما نمی دانی چه شداز کنارم می روی بی من چه آسان بی وفامی روی بی اعتنا از شهر قلب شاعرممی زنی خنجر به پشتم ناگهان و بی هوادر دلم دارم هوایت، مستم از عطر تنتهر تپش از قلب من با قلب تو شد هم صدانای دل کندن ندارم از تو پس جانم بمانالتماست می کنم با من بمان تا انتهامجید محمدی(تنها)نام شعر:با من بمانکانال تلگرامی شاعر مجید محمدی:htt...
عاشقیدر آخرین زمستانبا کوهی از شعربا قلمی با دنیایی از گفته های ناگفتهسکوت عاشقانه ها را شکست...
لبخند که میزنیتبسم کنان خورشیددست زمین را می گیردو متولد می شود صبحدر پس لبخند تو...
یا حسین(ع)شوم در دو عالم فدایت حسیندمادم صدا می زنم من حسین...
هر شاعردر آخرین روزهای پاییزبهاری می شوددر تخیل شاعرانگی هایش...
هر شب غصه میخوریممن و سیگاراو غصه ی مراو من غصه ی تو رابعد از تومن و غم و سیگار و لب هایم هماهنگیمخاطراتت را دود میکنیمشب از نیمه گذشتهو ما بیداریم هنوز...
آمدیآنگاه که رسیدجانم به خط فقربه هر حالگذشته ها گذشتهخوش آمدی...
تو را به اسم صدا زدم وشتابان به سویت آمدمولی تو برعکس منشتابان به سوی مدعی قدم برداشتیآیاشک داشتیشیرین ترین و زیباترین زن دنیایی؟و منآغشته به خواستن وجودت شدمحوای من بودی تومنم آدم توچیشد هوای دیگر در سرت پر زد؟رج به رجسایه به سایهپا به پازیر نوازش های بارانقدم به قدم هستیدو با مدعیشانه به شانهاز کنارم گذشتی و ندیدی مراتو را میسپارم بهخدای لبخندها...
بخاطرت برائت جستم از همه غیرآخِرتو هم همسفر شدی با غیرسفرتان بخیرحکم تو بود مثل همه باشی یک مسافرآزاد شدی از بند منسفرتان بخیرمن نیز بعد توبا تنهایی هایم خوشمیک به یک تنهایی هایم را می پوشمنگاهی به من کناین لباسی که تنم کردیبهم میاد؟...
عشق را در چشمان تو نوشیدمهر از گاهیدر دورترین نقطه قلبت قدم زدمتو را بی صدا صدا کردمتو را عشق خودم صدا کردمصدایم باشصدای بی صدایم باشتو را جان خودم خطاب کردمتو را ملکه شعرهایم حساب کردماما تو شاه قلبت مرا حساب می کنی؟اما تو گاهی نیم نگاهی به من می کنی؟حساب کتابم خوب نیست اصلانمیدانم چرا عشقی که دارم به توسودی نداردمیدانم که آخر در این عشقورشکست می شوم...
در نهانم عشق تو فرمان روایی می کندخنده ی زیبای تو دل را هوایی می کندبر لبم نام تو و در خاطرم یاد شماستعشق بی حدی که دارم خودنمایی می کندخنده ی زیبای تو...
نخوان غزل خداحافظیت راتکان نده دستهایت رانگو خدانگهدارردیف بودن الانم معلول بودن توستتو را در قصیده ناسروده ام مدحت کردموصفت کردم...
حوای من هوای دیگر دارددر دلش آدم دیگر داردمرا در شهر بی شعر*با ته مانده تپانچه خونینتنهای تنها گذاشتحوای من هوای مرادر این شهر بی شعر نداشت*شهر بی شهر تضمینی از علیرضا آذر است....
همه جهان به یک سوتو سوی دیگردر سرم فقط یاد توستاین تن و جانفدایتمی نوشم از نگاهتجرعه جرعه محبتمست می شوم ازعطر کلامتمصرع به مصرعیادت را که می خوانممهتابی می شوی بر شب تارم...
(سرم نذر سر سردار بی سر*)سرش در سرم تا ابد بادبر لسانم لبیک یا اباعبدللهنقش بسته الحمدللهدر کرب و بلا ریخته شد ثارللهمی خواهی حُر باشیدر کرب و بلایا حمار؟از بچگی آموخته ام حق رامیدهم در این راه سر را(سرم نذر سر سردار بی سر)سر سران سالار شهداست این مصرع تضمین نماهنگی است....
امان از دستِ مستِ من شیطنت میکنند هیبرای گرفتن دستانت...
بخند که صدای خنده هات عاشقم میکنه دوبارهصدام کن که با صدات عاشق اسمم میشم دوبارهبخند و با خنده اسممو صدا کن، صدام کنسیرم کن از خنده هات که سیری ناپذیرمبخند که عاشق خنده هاتم بخند وُعاشق ترم کن که عاشق این عاشق شدنمدستمو بگیر تو دستات تو این هوای دو نفرهقدمانو با قدمام بردار که مغرور ترین آدم میشمبخند وُ با خنده اسممو صدا کن، صدام کنسیرم کن از خنده هات که سیری ناپذیرم...
نخوان غزل خداحافظیت راتکان نده دستهایت رانگو خدانگهدارردیف بودن الانم معلول بودن توستتو را در قصیده ناسروده ام مدحت کردموصفت کردم ...
پدر طالقانیآیت الله سید محمود طالقانی🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹طالقانی به زانو در اورد زندان رااین بزرگ مرد هرگز در نیومد ز پاآن آیت الله استآن نشانه خداستاعظم طالقانیدختری که دارد نشان از پدرشد اسوه فمنیست در هر دو عالمآیت الله طالقانیآن مرد خدامعنای عمل در علم را کرد معناآیت الله طالقانی جاودان ماند همی(می ماند)در تواریخاین بزرگ مردایستادگی را کرد معناروح بلند مرتبه این مرد خستگی ناپذیر شادمجید محمدی...
بغضم می شکندکه هر بارباران می بارد وُمنم پشت پنجرهبه امید گذشتنت از این سوبه آن سو(چشم در راهم)ولی هیچگاهولی هیچگاهتو نیامدی و نیامدی هرگزمنم هر بار که باران می باردمنم و دلتنگیبه یادت سرمم سیر می شود...