جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
آسمان حقیر° می رقصدمثل رودی ترانه خوان هستی با نگاهت کویر می رقصدجاده ها بیقرار پاهایت، زیر گامت مسیر می رقصدسرو کوهی به سایبان خود خاطرات خوش تو را دارداز تموزیکه نوش جانت شد، بوته ی خاکشیر می رقصدسایه های غروب نخلستان، جاشوان همیشه همراهتهر سحر با شمیم سربندت سنگری ناگزیر می رقصدبامدادی که می شود دلتنگ به بغل می کشد خیالت رامادری که بهانه می گیرد شکمی با تو سیر می رقصدچِقَدَر زود می رود از کف پر کاهیکه دست باد افتاد...