مثل جوجه ای که،،، سر از تخم در می آورد، آرام آرام؛ از زیر پتو نگاه می کنم... *** آه! کابوسِ نبودنت ،،، شبیه گربه ای هراسناک ست! سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
هراسناک تر از کور شدن، نابینایی من است بعد از آن شب. روحم درد می کند. احساسم تیر می کشد ناچارم به قدم زدن در هراسی که با تاریکی می آید با روشنایی نمی رود . خاطراتم کبود است .