پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دست و پای در بند ریشه های هرزهول و هراس فرداهای ناپیدادر گیر و دار نابرابر جدال هابه گِل نشسته زورق اقبالش ...کوک های درشت می دوزدوصله های زخم رابر درازای عمر گزافاز یاد رفته استبی نام و نشان...
کاش می توانستمسرتاپای وجود تو راهرس کنم...انتخاب من نباید هرز برود!...