پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
چه اضطرابِ جانکاهیست، ظهورِ سیبِ شیرینت /برس به دست کوتاهم و یا ز دیده پنهان کن«آرمان پرناک»...
از دوست جدید رازت را پنهان کناز دشمن قدیمی که طرح دوستی دوباره با تو ریخته خنجرت راچون اولیباورت را نشانه می گیرددومی قلبت را !...
هنوز غصه خود را به خنده پنهان کنبخند...گر چه تو با خنده هم غمانگیزی......
زخم هایت را پنهان کناینجا مردم زیادی با نمک شده اند......