غمت غلیظ ترین کامست و نخ به نخ دهنم دودست ...
بعد از تو هی سیگار،هی سیگار،هی سیگار تهران پر از دود است،وقتش نیست برگردی؟
هزار دانه ی اسفند ماند بر دستم دو سایه دود شد و سالنامه را بستم
از قبیله چوبها دود بر خاست آنها به مرگ علامت می دادند