جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
با جنگهیچ آرامشی ترسیم نمی شودرسم جنگ آورانآشوب است !...
دل به دل راه نداردکه به عینی دیدمدل من غرق در آشوب ولبش خندان بود...
با یادت جهان من آشوب است در عشقت هوای مردن خوب است خاموشی بهای عشق است !!!میدانم...که برده ای از یادم بی تابم که داده ای بر بادم......
خودم را به پارک آورده اممی خواهم روسری ام را در بیاورمتا آشوب بادخیالت را از لای موهایم بیرون بیاورد......