آینده برای مرگ ! و امروز برای زندگی ست .
پسندیده ترین پرواز ... پرش و پر زدن از پای پلیدی ، پیمایش و پیوست به پیشانی پاکی ست .
من محو دریای شمالم تا وقتی یک نگاه زیبا از تو چشمای تو دارم حالم خوبه خوش بحالم
تو ... در بیداد زمان مهربان بودی و این اوج زیبایی ست . محمدعلی یوسفی
بهار باور سبز یکرنگی ریشه و پاییز پشیمانی هزار رنگ بودن برگهاست!
و بهار می آید تا بگشایی دل و اندیشه بروی گل و زیبایی و نور پشت یک پنجره ایستاده یکی غنچه لب تا که زند بوسه به لبهای بهار و چه زیباست شکفتن ...
چقدر زیباست ... که در دوره زنگارها خود را در چشمان زلالی همچو یک آینه دیدن .
من تو را ... یک فرشته می بینم در بهشت سبز باورم .
زندگی ... مثل صبح رسمی آشناست و مانند غروب رازیست غریب !
باشد که این اوقات کریسمس برای شما عشق و شادی زیادی فراهم آورد کریسمس مبارک
عشق ... پرواز بلندی ست تا رسیدن به خدا
پند پاییز است ... زندگی را قدر دان تا چون بهاران زنده و سبز و جوانی روزگار زودی تو را تا رنگ زرد پیری و روزی که پایان میپذیری میبرد ! محمدعلی یوسفی
تو چه زود بزرگ شدی ! و من چه زود پیر ! انگار زمان ناز تو را کشید ! و بر من تازیانه زد !
یکرنگ باشی زیباتری چندرنگی فقط به رنگین کمان می آید !
شب را چشم تو سیاه میکند ! و روز را روشن وقتی چون خورشید نگاه میکند !!
هدف خداست اما تو تیرت را به قلب شیطان بزن !
نگاهم کن تو با زیبایی چشمانی خورشیدفش که دلگرمم از برقش زمستان از چه میکوشد با برفش ؟!
من تظاهر به باور میکنم بر دروغ دیگری !!! چگونه آخر بشکنم دلخوشی های دروغین دلی ؟؟؟
اشک هم افتاده از چشمم! گریه را دیگر نمی خواهم.
منم و چشم چراغی روشن بر مسیری رو به پایان که در آخر آن خانه دل خاموش است !
با جنگ هیچ آرامشی ترسیم نمی شود رسم جنگ آوران آشوب است !
اندیشه و سکوت بغض و انتظار چهارگوشه تقدیرمان اینست !
من و تو در پهنه زمین دلخون ترین شقایقیم ما هر دو در سینه زمان محزون ترین دقایقیم
این روزها... چه زود از دهن می افتند دوستت دارم های زیادی که چون آدامس شیرینی خود را از دست می دهند!