پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
هر شبی در غم هجرت شب یلداست مراکه به سالی به جهان یک شب یلدایی هست...
بوی گل گه گه که می آید، ز من جان می رود...
ابر و باران و من و یار ستاده به وداع من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا...
جانم فدای زلف تو آندم که پرسمتکاین چیست موی بافته، گویی که دام تست...