یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
باورش با توولیبی تو دلم طوفانیست ......
آغوشتگرم ترین سجده گاهیستکه تمام آرزوهایم رایک جا به چشمانم حواله می کند ️️️...
خوشتر از طرز نگاهتدر جهان موجود نیست...
گرمای لب های توشبیه کرسی زمستانهای مادربزرگریشه جانم را گرما می بخشد......
رویای حضورت را به جهانی نمی فروشمتو شیرین ترین داستان برایگذران شبهای بلند زمستانی...
صبح یعنی یک غزل از جنس چشمان نگارصبح یعنی با تو سبزم روزگار من بهارصبح یعنی شعر چشمان تو را از بر شدنصبح یعنی در هوایت بیقرارم بیقرار...
رویای حضورت رابه جهانی نمی فروشمتو شیرین ترین داستان برایگذران شبهای بلند زمستانی...
لحظه ای با تو نشستن به جهان می ارزد...