زلال که باشی سنگ های کف رودخانه ات را می بینند و برمی دارند و نشانه میروند درست سمت خودت رسم دنیای امروز ما چنین است... .
نعمت فقط برف و باران نیست گاهی خدا رفیقی نازل می کند،زلال تر از باران
صبحم نفسم به عودها بسپارید روحم به غزل سرودها بسپارید یک عمر زلال زندگی کردم من تابوت مرا به رودها بسپارید
شبیه رود بودی زلال و جاری و گذرا؛ قرار اگر به ماندنت بود که مرداب میشدی. من اینها را همین تازگیها فهمیدهام