ای عشق تو ما را به کجا میکشی ای عشق جز محنت و غم نیستی،اما خوشی ای عشق این شوری و شیرینیِ من خود ز لب توست صد بار مرا می پزی و می چِشی ای عشق
دلم خون شد از این افسرده پاییز/ از این افسرده پاییز غم انگیز/ غروبی سخت محنت بار دارد/ همه درد است و با دل کار دارد
آن دم که با *تو* باشم محنت و غم سر آید...!