این منم زمستانى گُمشده در بهارِ آغوشت...
ای گمشده در رویا جادو کن و پیدا شو من تشنه ی دیدارم آغوش مهیا شو
درانتظار بامداد اشک ریخته است فردا سهم ما عمرگمشده