شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
(خزف و گهر)گر خزف خود را نشاند در کنار گوهریکی شود زین همنشینی لایق انگشتریاصل او از خاک و گِل می باشد و اصل گهراز صدف گردیده حاصل تا کند افسونگریسید محمدرضا شمس (ساقی)...
در دل دریای اشکم ای گهر نابغرق شدم تا تو را از آب گرفتم......
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر داردبه زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارددر این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکارانبه دکان کسی بنشین که در دکان شکر داردبه هر دیگی که میجوشد میاور کاسه و منشینکه هر دیگی که میجوشد درون چیزی دگر داردنه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر داردنه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد...