یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
.شبطعم شیرینخواب دارد بگذاراین خواب در آغوش تو باشد... ️️️...
هر لحظہ من آغوش تو را میخواهم ،شرمنده ڪہ ڪودڪ درونم بغلی ست...
از چهارسوی جهانگوشه دنج آغوش تو جان میدهد برای یک عمر دیوانگی کردن......
آغوش تو مطلوب.. دلِ سخت پسندم ️️️...
آغوش توجان می دهد برای جان دادنبغل وا کناماده ام برایت بمیرم...
آغوش تو...️تکرار کند گرمی خرداد!...
خوشا صبحی که چون از خواب خیزمبه آغوش تو از بستر گُریزم...
با خیالت زندگی می کنمو با خودت عاشقی ...کاش دو بار زاده می شدم؛یکی برای مردن در آغوش تو،یکی برای تماشای عاشقی کردنت!!...
آغُوش تُوحِصار دلخواهَِ مَنه..!️️️️...
وقتی در خانه نیستیزلزلهآتش سوزیو حتی بادی که به پنجره می کوبدوحشت زده ام می کند می ترسمهیچ راه فراری به آغوش تو نباشد....
عجب جاذبه ای داردآغوش توهر لحظه مرا به سوی خودمی کشاند...!...
اَبعادِ آغوش ٺُؤ️چهار دیوارےِ بهشتِ من اسٺ...
یه کاری با دلم کردیبه من برگشته احساسمتو آغوش تو که باشمکسی رو من نمیشناسم..تمام حال خوبم روبه چشمای تو مدیونمیه جوری عاشقم کردیکه از دنیا گریزونم ....
آغوش ٺوبراے زمسٺان منبس استمنزیر بارهیچ بهارے نمےروم ......
و آغوش تو تنها جایی است که هیچ اتفاقی نمی تواند آرامش مرا بهم بریزد حتی مرگ ......
در آغوش تو.. . لبخند زدن،پلک زدنهمانند نُت دل انگیزی ستکه سالها پیش گم کرده ام تنت ،بوی تمام شعرهای عاشقانه ام را میدهدمن با تو، متلاطم ترین موسیقی جهانم ️️️...
با من برقص !تنها مخاطبِچشمهای شرقیِ تو منمیک لحظه شک نکناندازه ی دقیقآغوش توست ، پیکرم...
باز شب شد،در خیالممقصدمآغوش توست.. ️️️...
.هیچ جای جهانبه اندازه ی بودنِ در آغوش تو برایم مزه ندارد...
طاعونی از تردید افتاده ست در دینمحتی به آغوش تو مدت هاست بدبینم......
آتش آغوش تو با بوسه روشن می شود......
.روزی اگر بخواهم چیزی را با بهشت مقایسه کنمشک نکن آغوش تو را نام خواهم برد.️️️...
شب ها جان میدهم برای عطر نفس هایتشبها برای شیدایی کردن آن هم برای آغوش تو جان میدهم...️️️...
انتظار وقتی قشنگ است که به بن بستِآغوش تو ختم شود....
سلامت بمان عزیزم...سلامت بمان و از خودت مراقبت کنکه تو تمام دلخوشی من برای پشت سر گذاشتن این بحرانیتو تمام انگیزه من برای زنده بودنیتو روزهای روشن منی در پس این همه سیاهیآغوشت را برای بی پناهی من سبز نگه دارمن میان این تاریکی ممتد تمام تنهایی و اضطراب جهان را تلنبار کردم تا با اولین طلوع افتاب در آغوش تو آرام بگیرم.دلم تنگ شده برای تو،برای آغوش توبرای آرامش دست های تو...سلامت بمان عزیزم که من نیاز دارم به تو همانقدر که پروانه به...
شب هاآرام بغلم کن آنچنان آرام که، ثانیه ها همه حسادت کنند آغوش تو دنیای آرامش منه️️️...
آرامشی میخواهم از جنس آغوش تو ...!و لبخندی که تمام دلهره هایم را از یادم ببرد،تا نقش ببندد عشق در قاب زندگیم .......
شبها بدون خمار چشمانت شبم بخیر نخواهد شد آغوش تو انقلابے به پا میڪنددر عمق بے نهایت عشق...! ️️️...
هر لحظه منآغوش تو را میخواهمشرمنده ڪه ڪودک درونمبغلے است...️️️...
آرام بغلم کنآنچنان آرام که...ثانیه هاهمه حسادت کنندآغوش تودنیای آرامش منه...️ ️️️...
چه آرامشی در من است وقتی با منی،و چه آشوبم بی تودور نشومرا از من نگیر؛من حوالی توُ بودن را دوست دارم..آغوش تو بهترین وصف دنیای من است...️️️...
لیلی شدنم باز در آغوش تو حتمی ست...مجنون شو و در کوه و بیابان ...بغلم کن !!...
تجویز کرده شعر درمانی کنمرو به روی چشم های تو غزلخوانی کنم شعر فروردینی و اردیبهشتی منع کردگفت باید نسخه را پاییز و آبانی کنم او خودش تاکیدکرده محضر چشمان تودیده را وقت سرودن خیس و بارانی کنمتا که من بهره برم از گرمی آغوش تو...برخی از قافیه ها را من زمستانی کنم گفت باید سرزده راهی شوی در خانه ام من تو را بی دعوتی دعوت به مهمانی کنم!یک غزل کافیست آن را سر ببرم بهر تومن همان یک راس را پای تو قربانی کنمگفت باید رو...
عشق ، مابین من و تو ، اعتباری بیش نیستنازنین! دنیا بدون هم ، حصاری بیش نیستاینکه بدجور عاشقت هستم ، خودش یک مدرک استاین تعهدنامه ها ، قول و قراری بیش نیست!روز و شب بُگذار ، مردم پُشتِ ما غیبت کنندپیشِ چشمم ، صُحبتِ مردم ، بُخاری بیش نیست!درد بسیار است ، اما چاره اش آغوشِ توستدردهایم ، پیشِ عشقِ تو ، غُباری بیش نیستحاصل یک عمر عاشق بودنم ، لبخند توستسهمم از پاییز لبهایت ، اناری بیش نیستروزهای سخت ، دارد کم کم آسان می ...
من در آغوش تو هر لحظه خودم را دیدم همچو ماهی که به چنگال پلنگ افتاده ......
آغوش تو دلچسب ترین حلقه دنیاستزین حلقه مکن رحم به من تنگ ترش کن...
من به خورشید ایمانی ندارمچشم های تودست های تونفس های توآغوش توو صدایت که طنین می شود در گوشِ منایمانِ من استو این چنین عاشقانه گفتنم از برکت ِ صبح بخیر های توست جانِ من ️️️...
شب با واژه ها بخیر نمی شودشب بخیر نمی شود مگر در آغوش تو️️️...
من در آغوش تو از خود متولد شده امروزه بر مؤمنِ دور از وطنش واجب نیست...
معجون قلب عاشقم آغوش توست کافیست دستانتبه رویم باز شود تاخودم را عاشقانهدر آغوشت بیاندازم ....
من در آغوشِ تو آرام ترین مردِ جهانمبغلم کنکه تنت معجزه ی قرنِ اخیر است...️️️...
اغوش تو که باشدخواب دیگر بهانه ای برای خستگی نیست️️️...
آغوش تو️ ...آرام کند موج دلم را......
آرامشی میخواهم از جنس آغوش تو ...!و لبخندی که تمام دلهره هایم را از یادم ببرد،تا نقش ببندد عشق در قاب زندگیم ......
آغوش تو سیری ناپذیرترین جای دنیاستعجیب به تن من می آید...
آغُوشِ تُو طُوفان درونم راآرامَ میڪنَد ...️️️...
نه دی نه بهمن..️و نه اسفند هیچ کدامشانحریف گرمای آغوش تو نیستعزیز جانم ...️...
آغوش توجان می دهد برای جان دادن بغل وا کن که آماده ام برات بمیرم️️️...
در میان آغوش تو می توان تا کهکشان پرواز کردوقتی از تبسم شیرینتبوسه ها می چینم...
غیر آغوش تو هر کجا کا میروم ولگردیست......